روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش با تیتر«حدیده، شکست پنج ارتش از یک ملت» نوشت:
جنگ حدیده به مرور به یک «جنگ معیار» تبدیل میشود. جنگ چندین دولت علیه یک ملت در جغرافیایی محدود و با این وجود برنده جنگ نیرویی است که علیالاصول باید شکست بخورد! جنگ الحدیده نبرد سنگین و مدرن پنج ارتش علیه یک ارتش نوپا است. جنگ سلاحهای مدرن علیه سلاحهای دستساز است و جنگ نمرودها و قارونها علیه اویسهای پابرهنه است. جنگ ستادها، سازمانها و نهادهای پرطمطراق بینالمللی و منطقهای علیه یک ملت مظلوم است. با این وجود ارادهای بر این قرار گرفته است تا ارتشها و سلاحهای مدرن در برابر گروهی مؤمن و مجاهد دچار عجز شوند. جنگ حدیده واقعاً یک «جنگ معیار» است و از دل آن پاسخ خیلی سؤالات داده میشود. در این خصوص نکاتی وجود دارد:
۱- حسب آخرین برآوردها، هم اینک دستکم شش لشکر و به عبارتی ۲۰ تیپ سعودی، اماراتی، آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی به همراه نیروهایی خریداری شده در داخل یمن به مصاف مردم استان حدیده آمدهاند. هدف این است که این استان را از مجموعه شمال جدا کرده و از آن به عنوان مقدمه یک «فتنه طایفی» استفاده نمایند و البته هر چه جلو آمدند، احتمال تحقق چنین چیزی ضعیفتر شد. گمان سعودیها، اماراتیها و… این بود که وقتی آتش جنگ به مردم شافعیمذهب حدیده نزدیک شود، از اطراف انصارالله جدا شده و در نهایت به مخالفان آن میپیوندند. به گمان باطل سعودیها و… اتصال شافعیها به انصارالله جنبه سیاسی داشته و از عمق چندانی برخوردار نیست. توقع آنان این بود که در همان هفته اول اعتراضات خیابانی مردم سنی حدیده علیه رهبران زیدی انصارالله شکل گرفته و به جدایی آرام و کم هزینه این استان استراتژیک از شمال منجر شود و یا کار به درگیری بین ساکنان حدیده و انصار کشیده شود و با کشته شدن تعدادی از مردم به دست انصارالله درگیری علیه انصار از این استان به ۷ استان دیگر منطقه شمال که آنان نیز دارای اکثریتی شافعی هستند، سرایت کند و این استانها را به یک گرداب علیه انصارالله تبدیل نماید. خبرها بیانگر آن است که سعودیها خیلی روی این موضوع حساب کرده بودند و بر این اساس به «مارتین گریفیث» نماینده آمریکا، انگلیس و فرانسه که عنوان نماینده دبیر کل سازمان ملل را یدک میکشد، گفته بودند یکی دو هفته بعد، انصارالله به چنان وضعی بیفتد که به هر چیز در طرح سیاسی تن بدهد.
اما برخلاف تحلیل سعودیها، مردم استان حدیده خود از استان خود در مقابل تجاوز پنج کشور یاد شده دفاع و در عمل این استان را به یک سنگر مستحکم تبدیل کردند این موضوع نشان داد، دفاع آنان از خاک و آب خود وابسته به توافق سیاسی با انصارالله و یا هر گروه دیگری نیست، این دفاع جنبه اعتقادی دارد. برای آنان دقیقاً تفاوت میکند که براین استان چه گروهی حکومت کند، انصار یا سعودی و یا نمایندهای از سوی دبیر کل سازمان ملل. بر این اساس باید گفت در متن دفاع جانانه شافعیهای الحدیده توأمان یک آری و نه وجود دارد، آری به انصارالله و نه به آل سعود. شاید اگر آنان فقط به انصار یک بله سیاسی گفته بودند، در برابر شرایطی که به آنان هزینه سنگینی تحمیل میکند، کوتاه میآمدند و برای ایمن ماندن از تهاجم پنج دولت و پنج ارتش قدرتمند، با سعودیها همراه میشدند اما واقعیت این است که این ایستادگی بیشتر بوی «نه به سعودی» میدهد. مردم غیرتمند حدیده نمیخواهند سرزمینشان در سیطره متجاوزین غربی و قارونهای فاسد عرب اطراف خود باشد.
مردم الحدیده پیش از این یکبار ساحل و خاک زیر پای خود را به آسانی به مصریها – ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۷- و یکبار در حدود ۱۵۰ سال پیش به عثمانیها تسلیم کردند و حتی برای ساعتی در مقابل این ارتشها مقاومت نکردند اما اینک آنان بیش از سه سال است در مقابل هجوم سعودی مقاومت کرده و به خصوص طی هفتههای اخیر از ساختمانها و ساحل حدیده «دژی مستحکم» در برابر هجوم وحشیانه پنج ارتش غربی عربی ساختهاند.
۲- مقاومت جانانه مردم شافعی مذهب حدیده در برابر هجوم سنگین پنج ارتش متجاوز، ضمن آنکه مانع آن شد که این جنگ ضدانسانی، رنگ و بوی طایفهای و مذهبی به خود بگیرد، ثابت کرد که انصارالله از نفوذ بسیار بالایی در بین شافعیها برخوردار است. اعلامیه «مجلس علمای شافعی حدیده» در دعوت از مردم حدیده به مقاومت در برابر قوای اشغالگر و شرکت بسیار گسترده مردم در مرکز و شهرستانهای استان حدیده در تظاهرات اعتراضی به هجوم ارتشهای غربی-عربی و نیز شرکت بسیار گسترده مردم استان در مراسم روزجهانی قدس به خوبی نشان داد که مردم به طور یکپارچه متحد انصارالله میباشند و این از اصالت و شخصیت فهیم آنان حکایت میکند. مردم شافعی مذهب در این استان و استانهای مجاور به خوبی میدانند که اگر یمن در این جنگ شکست بخورد، کشورشان برای مدت مدیدی در سیطره آلسعود باقی میماند و این در حالی است که مردم حدیده به اعتبار اینکه خود را بن اصلی عربیت و از موسسین «عرب قحطانی» میدانند و معتقدند اساس عروبت از این منطقه و محیط اطراف آن بوده و بعد دیگرانی به خاطر سیطره قحطانیها بر شبه جزیره عرب شدهاند، تبعیت از سعودیها را دون شان خود میدانند. از نظر یمنیها و به خصوص مردم در این منطقه، مردم عربستان و حاکمان فعلی آن از نظر نژادی در مرتبه پستتری قرار دارند و لذا حق ندارند به مردم یمن بگویند چگونه زندگی کرده و با چه کسی متحد باشند.
۳- اما از نظر چشمانداز جنگ باید گفت، ائتلاف این پنج کشور وضع امنیتی دریای سرخ را تحت تاثیر جدی قرار میدهد. انصارالله در طول سه سال گذشته همواره خود را در حفظ امنیت این آبراه حساس بینالمللی متعهد شناخته و برای حفظ امنیت آن از بسیاری از کارهایی که در این باریکه به دشمن ضربه اساسی میزده، اجتناب کرده است. ائتلاف عربی-غربی با دست زدن به تجاوز سنگین در استان الحدیده، گرفتار خطای راهبردی شد. چرا که این جنگ قاعدتا با شکست یکی از دو طرف همراه خواهد بود. اگر در این جنگ انصارالله با مقاومت جانانهای که تاکنون بروز داده است به پیروزی برسد، سیاست جدیدی درخصوص مسایل امنیتی دریای سرخ اتخاذ میکند و آن موقع این طرفها از یک سو با هزینههایی سنگین مواجه میگردند و از سوی دیگر، این به تقویت انصارالله میانجامد. اگر در این جنگ انصارالله ناگزیر به تسلیم شهر الحدیده شود و به عمق این استان و استانهای همجوار پناه ببرد آن وقت حتما درباره وضع امنیتی دریای سرخ تصمیم جدیدی میگیرد اما این تصمیمی شدیدتر از زمانی که تردد آزاد در دریای سرخ برایش اهمیت داشت، خواهد بود. اگر شهر الحدیده سقوط کند، انصارالله حتما تردد آزاد در این آبراه را مختل میگرداند و این حق طبیعی او نیز هست آنگاه دیگر ناوهای فرانسوی و آمریکایی و انگلیسی که اینک تعداد آنان در این آبراه از ۳۰ فروند بیشتر است، نمیتوانند در دریای سرخ تردد کنند چه رسد به کشتیهای غولپیکر حامل نفت. با این وصف توسل غرب و عربستان و امارات به جنگی سنگین منطقی نیست و میتواند برای خودشان نتایج فاجعه باری به همراه داشته باشد. برد موشکهای انصارالله که در ماههای اخیر به سمت اهداف مختلف در عمق خاک عربستان شلیک شدهاند به ما میگوید که انصار میتواند به طور کامل دریای سرخ را تعطیل کند بهگونهای که حتی از حدود ۱۵۰ کیلومتر سواحل سعودی در این آبراه نیز یک بشکه نفت صادر نشود.
۴- اما نتیجه جنگ را اراده مردانی معین میکند که برای دفاع از آب و خاک و شرف خود مبارزه مینمایند. آنان که برای دریافت دلارهای سعودی و اماراتی به میدان آمدهاند – چه مزدوران سودانی و چه نیروهای ویژه فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی – اعتقادی به این جنگ ندارند و کینهای هم از انصارالله به دل ندارند کما اینکه در همین روزهای اخیر درخواستهای زیادی برای رها شدن این افراد و بازگشت آنان به عقب بهدست انصارالله رسیده است. اینها فرماندهان خود در جبهه علیه انصار را فاسد میدانند و طبعا نمیخواهند جان خود را قربانی کنند و این درحالی است که در آن طرف جبهه، نیروهای زیدی و شافعی هوادار انصارالله، در دشمنی با جبهه عربستان، آمریکا و … انگیزه دارند و حاضرند جان خود را در این راه نثار نمایند.
حضور انبوه این نیروهای عربی – غربی در یک نقطه کوچک که بنا به روایتی به شش لشکر رسیدهاند، آنان را به شدت آسیبپذیر کرده است بر این اساس طی روزهای گذشته دستکم ۱۵۰۰ نفر کشته و نزدیک به ۵۰۰۰ نفر زخمی داده و دستکم ۳۰۰ نفر از آنان که در بینشان فرانسویها هم هستند به اسارت درآمدهاند. از سوی دیگر کشته شدن جانشین رئیس ستاد ارتش امارات، کشته شدن فرمانده عملیاتی امارات در یمن و کشته شدن فرمانده نیروهای امارات در جنگ الحدیده نشان میدهد که امارات، عربستان و … عقل نظامی درستی ندارند. کما اینکه حرکت نیروها از حاشیه ساحل و طی دهها کیلومتر به سمت مرکز استان حدیده و تبدیل این نیروها به طعمههایی برای نیروهای زبده انصارالله نیز از فقدان عقل نظامی در طرف مقابل حکایت میکند.
نتیجه این جنگ معلوم است، آنکه با عقل نظامی خود به دشمن ضربه میزند و از او تلفات میگیرد و نیروهای خود را به صورت محدود وارد میدان کرده و آنان را حفظ میکند، او برنده قطعی میدان است کما اینکه حزبالله لبنان با همین شیوه، جنگ سنگین ۳۳ روزه در سال ۱۳۸۵ را برد و ماشین جنگی رژیم اسرائیل را در زمین، هوا و دریا متوقف کرد.
- هشدار؛ بدخوانی تصمیم اوپک
مهدی عسلی . مدیرکل سابق امور اوپک در ستون سرمقاله شرق نوشت:
در اجلاس وزرای نفت – انرژی کشورهای عضو سازمان صادرکننده نفت (اوپک) در جلسه جمعه اول تیرماه (۲۲ ژوئن ۲۰۱۸) تصمیم گرفته شد با توجه به سقوط تولید نفت کشورهای عضو به سطحی پایینتر از میزانی که در توافق نوامبر سال ۲۰۱۶ میلادی تعیین شده بود، با تأکید بر پایبندی اعضا به میزان کاهش تولید مقررشده در توافق یادشده، خواستار افزایش تولید کشورهای عضو نسبت به تولید ماه می شود تا کاهش تولید نفت ۱۲ کشور عضو سازمان را (اعضای سازمان به استثنای لیبی و نیجریه) به سطحی که در توافق تاریخی نوامبر ۲۰۱۶ تعیین شده بود، یعنی ۱.۲ میلیون بشکه در روز، بازگرداند. در واقع بر اثر کاهش برنامهریزینشده تولید برخی از کشورهای عضو مانند ونزوئلا، آنگولا و…، تولید اوپک در ماه می عملا با کاهشی در حدود ۱۵۲ درصد هدف تعیینشده یعنی نزدیک به ۱.۸ میلیون بشکه در روز نسبت به هدف تعیینشده یعنی ۱.۲ میلیون بشکه در روز، مواجه شد. بههمین دلیل نیز کنفرانس تصمیم گرفت خواستار بازگشت به میزان کاهش تعیینشده شود تا ثبات بازار نفت حفظ شده و قیمتها افزایش بیشتری نیابند. پاراگراف مربوطه در بیانیه پایانی اجلاس ۱۷۴ وزرای اوپک (که در وبسایت آن سازمان منتشر شده است) به شرح زیر است:
«بر این اساس، کنفرانس تصمیم گرفت که کشورها (منظور کشورهای عضو سازمان) حداکثر تلاش خود را بکنند تا اوپک-۲ (یعنی اعضای سازمان به استثنای دو کشور لیبی و نیجریه که از توافق مزبور مستثنا شده بودند)، از اول جولای ۲۰۱۸ برای باقیمانده دوره قطعنامه یادشده در بالا (یعنی تا آخر سال میلادی) تا میزان صد درصد به سطح کلی انطباق (با میزان کاهش تعیینشده در توافق نوامبر ۲۰۱۶) پایبند باشند و برای JMMC (کمیته مشترک وزارتی رصد بازار نفت، مقرر شد) بازار را رصد کرده و به رئیس کنفرانس گزارش دهد».
در بیانیه یادشده هیچ رقمی برای میزان افزایش تولید نفت اوپک مشخص نشده است، اما از مقایسه دو رقم ۱.۲ میلیون بشکه در روز کاهش هدف و ۱.۸ میلیون بشکه در روز کاهش واقعی تولید بهسادگی قابل درک است که اگر قرار باشد اوپک به سطح کاهش هدف یعنی ۱.۲ میلیون بشکه در روز بازگردد، فقط لازم است ۶۰۰ هزار بشکه به تولید خود اضافه کند. با این حال، بلافاصله پس از پایان نشست وزیران اوپک و با وجود انتشار متن بیانیه که در آن به رقمی برای افزایش تولید اشاره نشده است، خبرگزاریها و انتشارات بینالمللی که تحولات بازارهای انرژی و نفت و گاز را پوشش میدهند، به توافق اوپک برای افزایش تولید اسمی یک میلیون بشکه در روز که احتمالا در عمل به افزایش تولید ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار بشکهای نفت بینجامد، پرداختند. نهتنها خبرگزاریها، بلکه وزیران نفت روسیه و عربستان نیز اشارههایی به افزایش تولید یک میلیون بشکه در روز داشتند. در خبرگزاری بلومبرگ از آقای نواک نقل قول شده بود که ضمن منطقیدانستن تصمیم اوپک به افزایش یک میلیونبشکهای تولید، این تصمیم را در جهت دیدگاهی که میداند برای بازار چه کاری باید انجام شود، دانسته بود.
آقای الفلیح، وزیر انرژی عربستان، هم در گفتوگویی که در پایان کنفرانس خبری جلسه وزارتی اوپک-غیراوپک داشت، اظهارنظر کرد که افزایش تولید بیشتر به سمت رقم یک میلیون خواهد بود تا ارقامی کمتر. در حالیکه وزیر نفت ایران در مصاحبه بعد از کنفرانس خود بهروشنی تعیین هر رقم افزایش تولید را رد کرده و توافق وزیران اوپک را فقط بازگشت به پایبندی صددرصدی کشورهای عضو اوپک به توافق نوامبر ۲۰۱۶ دانسته بود. همانطور که در بالا آمد، تحقق کامل این پایبندی کامل فقط مستلزم افزایش ۶۰۰ هزاربشکهای نفت خواهد بود و چون ممکن است برخی از کشورهای عضو قادر به افزایش تولید تا حد پایبندی کامل به توافق ۲۰۱۶ نباشند، این افزایش جمعی حتی ممکن است کمتر از ۶۰۰ هزار بشکه هم باشد. نکته جالب آن است که بیانیهای که در روز شنبه دوم تیر (۲۳ جولای) و در پایان جلسه وزارتی اوپک-غیراوپک انتشار یافت و در وبسایت دبیرخانه اوپک مشاهده میشود، میزان واقعی کاهش تولید کل ۲۴ کشور اوپک و غیراوپک متعاهد توافق نوامبر ۲۰۱۶ در ماه می را به اندازه ۱۴۷ درصد هدف تعیینشده کاهش ۱.۸ میلیون بشکه در روز دانسته است که به معنی تولید ۲.۶ میلیون بشکه در روز کمتر از تولید این ۲۴ کشور در پاییز ۲۰۱۶ است. این رقم در مقایسه با میزان کاهش تولید هدف، یعنی ۱.۸ میلیون بشکه در روز نشان میدهد که تنها افزایش ۸۴۰بشکهای نفت از سوی این ۲۴ کشور شامل اوپک و کشورهای تولیدکننده نفت غیراوپک به رهبری روسیه (۶۰۰ هزار بشکه به وسیله اوپک و ۲۴۰ هزار بشکه به وسیله غیراوپک) میتواند کشورهای متعاهد را به صددرصد پایبندی کاهش تولید مقررشده برساند که هنوز هم از یک میلیون بشکه افزایش ادعایی برای ۱۲ کشور عضو اوپک کمتر است.بنابراین به نظر میرسد که عربستان که تا دو ماه پیش اظهار میکرد با قیمت ۸۰دلاری نفت مشکلی ندارد و افزایش تولید اوپک نیاز به کار بیشتری دارد و کشورهای شیخنشین اقماری او در حاشیه خلیج فارس از یک سو روسیه و برخی از کشورهای تولیدکننده نفت غیراوپک که دارای ظرفیت مازاد تولید هستند، انتظار دارند با خروج آمریکا از برجام و شروع تحریمهای آمریکا علیه صنعت نفت ایران و کاهش صادرات و تولید کشور ما تولید خود را افزایش دهند و جایگزین نفت ایران کنند و این در واقع مطلبی است که رئیس دورهای اوپک آقای سهیل المزروعی، وزیر انرژی و صنعت امارات متحده عربی، در پاسخ سؤال خبرنگار روس شرکتکننده در کنفرانس خبری اجلاس وزارتی اوپک-غیراوپک که از رفتار اوپک در صورت شروع تحریمهای آمریکا علیه صادرات نفت ایران پرسیده بود، عنوان کرد. او بدون اسمبردن از کشوری، لزوم انعطافپذیری و اصلاح تولید کل اوپک برای جبران حذف تولید برخی کشورهای عضو برای حفظ ثبات بازار نفت را مطرح کرد.برخورد صحیح با این موضعگیریها میتواند با درخواست ابهامزدایی و روشنکردن جزئیات مصوبه اخیر اوپک شروع شود. ابهاماتی مانند تصریحنکردن در نحوه و میزان افزایش تولید و مکانیسم تخصیص و بازتخصیص تولید از کشورهایی با ظرفیت کاهنده تولید به کشورهایی که دارای ظرفیت مازاد هستند و… .
این میتواند همبستگی ایران با کشورهای همسو در سازمان را تقویت کند؛ درحالیکه ابهامزدایینکردن میتواند در ماههای آینده و با تفسیرهای متفاوت کشورهای عضو اوپک (و کشورهای غیراوپک متعاهد) از مصوبه اجلاس وزیران مشکلاتی در تصمیمگیریهای مدیریتی عرضه نفت اوپک و در نتیجه تعادل بازار نفت حول قیمتهای مقبولی ایجاد کند. بنابراین پیشنهاد میشود از هماکنون با بررسیهای کارشناسی، سناریوهای احتمالی جایگزین و موضعگیری مناسب ایران برای وضعیت مورد انتظار تنظیم شود. همچنین باید توجه کرد ماهیت تصمیمگیریهای اوپک (و احیانا مجمع کشورهای صادرکننده گاز) به دلیل دو موضوع در حال تغییر است که میتواند اثرگذاری کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا، عراق و الجزایر بر این تصمیمات را تحت تأثیر قرار داده و تضعیف کند؛ بنابراین لازم است تدبیری درباره این مسائل اندیشیده شود.اول؛ پیوستن کشورهایی به سازمان که دارای تولید و صادرات اندک نفت هستند (و بعضا واردکننده خالص نفتاند) بااینحال در تصمیمات اوپک دارای حق رأی هستند. ازآنجاکه تصمیمات اصلی اوپک درباره مدیریت عرضه نفت است، وجود این کشورها که احتمالا روابط نزدیکی نیز با کشورهای عربی دارند، میتواند مشکلاتی در اتخاذ راهبردهایی که منافع ما و کشورهای همسو را تأمین میکند، ایجاد کند.دوم، همکاریهای غیراوپک بهویژه روسیه با سازمان کشورهای صادرکننده نفت. روسیه اظهار تمایل کرده است که به صورت عضو وابسته یا عضو ناظرشدن با اوپک همکاری کند. ازآنجاکه این کشور تولیدکننده و صادرکننده بزرگ نفت و گاز و دارای روابط متفاوت با قطبهای اقتصادی دنیاست، به نظر میرسد این همکاریها میتواند آثار گسترده و عمیقی بر اوپک داشته باشد. درحالحاضر این همکاریها بهتدریج از صورت حمایت از تصمیمات اوپک برای ثبات بازار نفت به اثرگذاری بر تصمیمات اوپک و موضعگیری به نفع برخی سیاستها یا کشورها در مقابل سایر سیاستها و اعضا، در حال تغییر است. لازم است ابعاد و اثرات احتمالی همکاری غیراوپک با اوپک بررسی و مراکز تصمیمگیری اعلام شود.
- هدف را گم نکنیم
حسن بهشتیپور در ستون سرمقاله اعتماد نوشت:
محمد جواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران، در بخشی از سخنرانی دیروز خود در جمع اعضای اتاق بازرگانی تاکید کرد: «ناموفق شدن برجام برای ما خیلی خطرناک است، گرچه اگر مجبور باشیم این کار را میکنیم، ولی این حتما انتخاب نظام نیست.» آنچه وزیر خارجه ایران میگوید، ناظر به بینتیجه ماندن مذاکرات برای حفظ برجام است، وگرنه برجام به خودی خود یک پیروزی برای ایران بود.
امروز دیگر برجام شکست و پیروزی ندارد. ممکن است تحولات اخیر باعث شده باشد برجام در رسیدن به بخشی از اهدافش ناتوان مانده باشد، اما نهایتا برجام یک توافق بسیار خوب و سازنده، چه برای ایران، چه برای منطقه و چه حتی در سطح بینالمللی بود. برجام، هر چند موفق نشدهباشد تحریمها را کاملا از بین ببرد، نهایتا یک اقدام موفق از سوی ایران برای عقیم گذاشتن طرح پروندهسازی علیه ایران بود. در واقع رژیم اسراییل و متحدانش در جهان، از سال ١٣٨١ تا سال ١٣٩۴ تمام تلاش خود را به کار بردند تا با پروندهسازی هستهای برای ایران، کشور را تحت فشار قرار دهند. آنها تلاش داشتند تا به جهانیان بقبولانند که ایران در مسیر دستیابی به سلاح هستهای حرکت میکند. امریکا با همراهی متحدانش طی این سالها توانست ۶ قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد و ١٢ قطعنامه در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی تصویب کند پرونده PMD یا ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران نیز بخشی از این روند پروندهسازی بود که اسراییل، امریکا و متحدانشان تمام توان خود را برای به دام انداختن ایران در این پروندهسازی هستهای به کار بردند. برجام توافقی بود که به همه این اقدامات خاتمه داد و باعث شکست آن تلاشها شد. اینکه امریکا امروز تصمیم گرفته توافق برجام را کنار بگذارد و از این توافق چندجانبه خارج شود، باعث میشود که بخشی از اهداف و نتایج برجام زیر سوال برود. اینکه توافق برجام به بنبست برسد و شرایط به قبل از برجام بازگردد، فقط باعث ضرر دیدن ایران نمیشود، بلکه ضررهای چنین عقبگردی متوجه منطقه و جهان است. به بنبست رسیدن برجام، منافع کشورهای بسیاری را در جهان به خطر میاندازد و باعث ایجاد شرایطی پیچیدهتر و دشوارتر برای ایران، منطقه و نظام بینالملل میشود. قطعا این نکته هم برای تهران و هم برای بسیاری دیگر از کشورهای جهان روشن است، اما در شرایط کنونی شاهد هستیم که تحت فشار سیاسی اسراییل و با کمک مالی عربستان سعودی، شرایط به سمتی رفته است که جلوی موفقیت بیشتر ایران را در نظام بینالملل و موقعیتها را برای پیشرفت ایران بگیرند. قطعا باید به سخنان ظریف با دقت توجه کرد و به تاکید او بر انسجام داخلی و وحدت ملی برای رسیدن به منافع کشور توجه کرد. مقام معظم رهبری هم بر این موضوع تاکید کردهاند، در واقع همه فریادها را باید بر سر امریکا کشید. این امریکا است که با خروج از برجام، ایجاد مشکل و فشار بر ایران وارد کرده است. در واقع اگر اقدام امریکا، دستمایه اختلاف درون نیروهای سیاسی و اجتماعی کشور بشود، عملا به معنای این است که ما در داخل کشور هدف را گم کردهایم. در واقع آنکه مسیر دشمنی را در برابر ملت ایران انتخاب کرده است، امریکا و متحدانش هستند، نباید به جای امریکا، ما بر سر یکدیگر فریاد بکشیم. تنها راه مقابله با این توطئه امریکایی این است که اتحاد و یکپارچگی درون کشور حفظ شود. اقدام به فضاسازی، انتقادات بیجا، پراکندن ناامیدی و دعواهای بیحاصل در شرایط کنونی، در واقع کمک به اهداف امریکاست. ٨٠ میلیون ایرانی باید در کنار یکدیگر و با همراهی یکدیگر، برای شکست این توطئه جدید تلاش کنند. نباید فراموش کرد که ماشین پروندهسازی امریکا و متحدانش برای رویارویی با ایران هیچگاه متوقف نشده است و هر چند برجام یک بهانه را از دشمنان ایران گرفت، اما بهانهجوییهای آنها ادامه یافته است. شاید در برخی موارد اکنون شرایط زمانی برای پیشگیری از پروندهسازیهای گذشته باشد. امریکا و متحدانش تلاش میکنند که با جعل واژههایی مانند بیثباتسازی منطقه پروندهای جدید برای فشار به ایران درست کنند. در شرایطی که ایران در سوریه و عراق برای مبارزه با گروههای تروریستی و افراطیگری و جنگ با داعش و جبههالنصره از جان مایه گذاشت، امریکاییها که سیاستهایشان عامل ظهور چنین گروههایی بود، ایران را متهم به بیثباتسازی منطقه میکنند. مشخص است که چنین دروغپردازیهایی یک توطئه دیگر برای پروندهسازی علیه ایران است؛ مسیری که شروع شده و اکنون جمهوری اسلامی ایران باید با استفاده از ظرفیتهای بینالمللی، حقوقی و دیپلماتیک برای مبارزه با این پروندهسازیهای جدید اقدام کند. روزگاری که در تیترهای خبرها در مورد «پرونده هستهای ایران» نوشتهمیشد، به اعتقاد من در آن دوران هم لفظ صحیح «پروندهسازی هستهای علیه ایران» بود، امروز این تیترها به «پرونده منطقهای» ایران تغییر کرده است و بار دیگر گمان میکنم که «پروندهسازی برای اقدامات منطقهای ایران» عبارت صحیحتری باشد. وحدت و انسجام داخلی، برای حفظ دستاوردهای برجام و تلاش برای بهرهبرداری بیشتر ایران از این توافق، در کنار نیاز به یکپارچگی برای رویارویی با پروندهسازیهای جدید امریکا، اسراییل و عربستان سعودی، علیه ایران، لازمه عبور موفق از شرایط کنونی است. امروز دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی، باید با مشورت با متخصصان، کارشناسان و افراد باتجربه برنامهای برای رویارویی با اتهامزنیها و پروندهسازیهای امریکا علیه ایران پیدا کند. مسائلی مانند پروندهسازی در زمینه مسائل منطقه، مساله حقوق بشر و اتهام حمایت از تروریسم، از جمله مسائلی هستند که دستگاه سیاست خارجی باید با استفاده از ظرفیتهای داخلی و توان دیپلماسی کشور، برای مقابله با آنها اقدام کند تا دوباره مانند پروندهسازی هستهای، باعث فشار به مردم ایران نشود. نهایتا باید زمینه بحث برای اقدامهای ممکن در سیاست خارجی و روابط بینالملل برای رویارویی با پروندهسازیهای خصمانه علیه ایران، ایجاد شود و همزمان نباید هدف را گم کرد، هدف مقابله با فشار و آسیب به منافع مردم ایران است، نه چنددستگی و رویارویی میان مردم، گروههای اجتماعی و سیاستمداران.