کامبیز نوروزی در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تیتر«آب و آزادی اطلاعات» نوشت:
١. در خبری آمده بود قرارداد مشارکت بخش خصوصی در ٢٢ پروژه آب و فاضلاب کشور با حضور اسحاق جهانگیری و وزیر نیرو به ارزش بیش از ١٠ تریلیون ریال امضا شد. در این پروژهها بخش خصوصی بهصورت مستقیم حضور دارد. وضعیت آب در شرایط کنونی کشور، نقدهای فراوان به مدیریت آب در سالهای گذشته و تأثیر منفی آن بر منابع آب در کنار حق گردش آزاد اطلاعات به عنوان یک حق اساسی ملت و شعارهای دولت در این زمینه، پاسخ دولت به پرسشهای مهمی درباره این قراردادهای گرانقیمت را الزامی میکند.
٢. هنوز با وجود انتقادات زیاد، روشن نکردهاند نقش و کیفیت مدیریت منابع آب در وضعیت کنونی آب در ایران چه بوده است؟ بااینحال، کم نیست تعداد کارشناسانی که مصرانه و با استنادها و استدلالهای مختلف، معتقدند ضعف کارشناسی و مدیریتی در اداره آب در ایران یکی از عوامل مؤثر در ایجاد وضعیت بحرانی آب در امروز ایران است و حق است که این نگرانی همچنان باقی باشد.
٣. مدت زیادی از طرح مسائل مربوط به گردش آزاد اطلاعات نمیگذرد. گذشته از رسانهها و روزنامهنگاران که سالهای طولانی است از ضرورت گردش آزاد اطلاعات سخن میگویند، مقامات دولتی نیز از گردش اطلاعات میگویند. ولی اتفاقی نمیافتد و گنجه اطلاعات همچنان بسته است.
۴. انتشار اطلاعات، مقدمه خاصی لازم ندارد، جز اراده انتشار اطلاعات. این قراردادها نیز در زمره مواردی هستند که بهویژه به دلیل اهمیت حیاتی آب اهمیت مییابند. پرسشهای زیادی درباره این پروژههای گرانقیمت آب و فاضلاب وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود. طرفهای قرارداد چه شرکتهاییاند؟ این شرکتها تحت چه شرایطی برای عقد قرارداد انتخاب شدهاند؟ آیا تشریفات معاملات رعایت شده است، یا قراردادها با ترک تشریفات به امضا رسیدهاند؟ پروندهها برای بخش خصوصی (سرمایهداری) چگونه تأمین یا تضمین شدهاند که با منافع عمومی و حفظ ذخایر برای طبیعت و محیط زیست کشور مخاطرهآمیز نباشند؟ موضوع و شرایط اصلی قراردادها چیست؟ ارزش هرکدام از قراردادها چقدر و مدت اجرای آنها چند سال است؟ مطالعات کارشناسی- مالی و حقوقی هر قرارداد بودجه چگونه انجام شده است؟ نظام مالی قراردادها چیست و دولت و بخش خصوصی (سرمایهداری) چه سهمی در تأمین بودجه آنها دارند و سود هریک چگونه تأمین میشود؟ این سؤالها و دهها سؤال دیگر از همیندست مواردی است که انتظار میرود دولت با وفای به عهد و عمل به وعدهها به اطلاع عموم برساند و پرسشهای احتمالی رسانهها در این زمینه را بیجواب نگذارد.
- دولت چگونه معادله مینویسد؟
روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
۱- ارزیابی و محاسبه، مقدمه تصمیمسازی و تصمیمگیری است. «اطلاعات غلط»، «بستن معادله اشتباه»، و یا «محاسبه خطا» در یافتن پاسخ معادله و مجهولات آن، لاجرم به خطاهای اساسی در تصمیم و اجرا ختم میشود. امروز طیفی از منتقدان و حامیان معتدل دولت متفقالقولند که دولت و رئیسجمهور دچار خطای محاسبههای اساسی، چه در مقدمات و چه در نتایج هستند. چنان که دیروز یکی از اقتصاددانان اصلاحطلب گفت «دولت تمایلی اعلام نشده در زمینه برخورد تناقضآمیز و سهلانگارانه با برنامه توسعه به نمایش گذاشت… لایحه برنامه توسعه و بودجه ۹۵ را با تأخیر چند ماهه به مجلس دادند… دولت اذعان کرد برنامه توسعهای تدارک ندیده است… خطاهای راهبردی در دولت کم نیست. طرفداران برنامه شکست خورده تعدیل ساختاری بیشترین سهم را در آرای اقتصادی رئیس جمهوری دارند… در کنار رئیس جمهور برای سال ۹۵، یک فرد صاحب صلاحیت کارشناسی درباره فشارهای طاقتفرسا و فاجعهآمیزی که به تولید کنندگان و عامه مردم تحمیل شده وجود ندارد.»
۲- اهل مطایبهای میپرسید «آن چیست که دور زمین میچرخد و بالا و پایین و چپ و راست میرود اما در عین حال ثابت است و از جای خود تکان نمیخورد؟». همه از پاسخ درماندند و گفتند خودت بگو پاسخ معمایت چیست؟… گفت «خودم هم نمیدانم»! مردم و کارشناسان حق دارند بدانند مرکز آمار و دولت با کدام دستگاه محاسباتی ارزیابی میکنند که میتوانند نقیضها را با هم جمع کنند و حکم منطقی «جمع نقیضین محال است» را باطل سازند؟ به عنوان مثال چگونه میشود مدیران نجومی را برکنار و به خاطر آنها از مردم عذرخواهی کرد اما مدتی بعد یکی از همانها را «سرمایه بزرگ و امانتدار کشور» خواند؟ مورد عجیب بعدی گزارشهای اقتصادی دولت است. به عنوان مثال، رئیس جمهور شهریور ۹۳ (یک سال قبل از اجرای برجام) در مشهد به عنوان خبر خوش، اعلام کرد «از رکود خارج شدیم». ایشان اما ۶ ماه پس از اجرای برجام در سفر کرمانشاه و در میان اعتراض مردم به حل نشدن مشکل رکود و بیکاری تصریح کرد «مشکلی به نام رکود داریم». آیا برجام که قرار بود کلید سحرآمیز حل همه مشکلات باشد، معکوس عمل کرده بود؟ پس سهم برجام در این وسط چیست؟… میگویند مردی ۳ کیلو گوشت خرید و به خانه آورد و از همسرش خواست برای شب آب گوشت بار بگذارد. اما زن خانه، گوشتها را کباب کرده و خورد؛ شب هنگام هم به همسرش گفت گوشتها را گربه خورده است… مرد، گربه را روی ترازو گذاشت و ۳ کیلو بود. پرسید: اگر این گربه است، پس ۳ کیلو گوشت کجاست و اگر ۳ کیلو گوشت است، گربه کجا رفته است؟!
۳- آقای روحانی دیروز در جمع مردم یاسوج گفت «خوشحالم در جمع شما اعلام کنم براساس آماری که دیشب اعلام شد، رشد اقتصادی در ۳ ماهه اول امسال ۴/۴ درصد بوده است. ما توانستیم رشد اقتصادی را به نزدیک ۵ درصد برسانیم… ما به برجام خوشبینیم و به آمریکا بدبین هستیم. خوشبینی به برجام، به معنای خوشبینی به ابرقدرتها نیست». معمایی غامض و چندوجهی در این میان پدید آمده است. اولاً در حالی که مرکز آمار یک ماه است رئیس ندارد و رئیس آن به دیوان محاسبات مجلس رفته، آمار مذکور با چه مکانیزمی «دیشب» صادر شده است؟ آیا این آمار مشابه همان آماری نیست که درباره کاهش بیکاری منتشر شد و خلاف آن به اثبات رسید؟ ثانیاً رئیس جمهور همین یک ماه پیش در کرمانشاه اعلام کرد «مشکلی به نام رکود در کشور داریم». چگونه به فاصله یک ماه میشود هم از رکود (عدم رشد) خبر داد- که کارشناسان به تشدید آن در ۶ ماهه گذشته تأکید میکنند- و هم مدعی رشد نزدیک ۵ درصد شد؟ آیا رشد اقتصادی مانند روشن و خاموش کردن لامپ است یا عبور از رکود به رشد، دوره حداقل یکی دو ساله لازم دارد؟ جالب اینکه سه هفته پیش رئیس کل بانک مرکزی وعده کرد تا پایان امسال (۸ ماه بعد) به رشد اقتصادی ۴ درصد برسیم. یک روز قبل از سخنان رئیس جمهور هم، معاون اول وی در وزارت نیرو خاطرنشان کرد امسال به رشد اقتصادی ۵ درصد «خواهیم رسید»؛ که البته شبیه همین وعده در سالهای ۹۳ و ۹۴ هم داده شد اما تحقق پیدا نکرد و به رکود عمیق اقتصادی موجود و ملموس برای مردم انجامید. کاش سخنگوی دولت یا دیگر مدیران اقتصادی دولت توضیح بدهند که چگونه میتوان به تناوب گفت «از رکود عبور کردیم… در رکود به سر میبریم… ۸ ماه دیگر به رشد اقتصادی ۵ درصد میرسیم… همین حالا رشد اقتصادی نزدیک ۵ درصد داریم»؟! روشن کنند جمع بین رشد و رکود و یا «جهش انفجاری» از رکود عمیق به رشد چشمگیر ۵ درصد آن هم بدون برنامه توسعه و قانون بودجه مصوب یعنی چه؛ چگونه امکانپذیر است، و ملاکهای استخراج و اثبات این مدعا کدام است؟ آیا راز همه این معماها، قضاوت آن اقتصاددان حامی دولت نیست که «دولت تمایل اعلام نشده به برخورد تناقضآمیز با برنامه توسعه دارد. یک فرد صاحب صلاحیت کارشناس در کنار رئیس جمهور وجود ندارد»؟
۴- محاسبه جابهجای بعدی که به تناقض منتهی میشود، گزاره «به برجام خوشبین هستیم و به آمریکا بدبینیم» است. زمانی نه چندان دور، طیف خوشگمان و سهلاندیش میگفتند اوباما، بسیار مؤدب و خوب و میانهرو و قابل تعامل و شراکت است و رقبای جمهوریخواه او در کنگره هستند که بدند. یا گفته میشد تابو شکست و برجامهای جدید با آمریکا در راه است. اما به چند ماه نکشید که آقای روحانی در گفتوگوی تلویزیونی اذعان کرد «آمریکا حسننیت ندارد» (اگر آمریکا با حسن نیت برجام را اجرا میکرد، در موضوعات دیگر هم مذاکره میکردیم). ۱۲۰۰ روز از فرصت گرانبها و ۱۴۶۰ روزه دولت یازدهم با بیعملی و امید بستن محض به توافق با کدخدا سپری شد، ۲ میلیارد دلار از اموال ما توسط دولت اوباما به غارت رفت، دهها تحریم جدید برخلاف برجام علیه ما اعلام یا اعمال شد و شرکتها و بانکهای خارجی توسط وزارت خزانهداری دولت اوباما از همکاری با ایران منع شدند تا… آقای روحانی- از سر باور یا فشار افکار عمومی- بگوید «به آمریکا بدبینیم»! آیا مصلحتهای بزرگ ملی و خسارتهای متوجه آن، آزمایشگاه رفتارهای پرخطر سیاستمداران برای تجربهاندوزی است؟ و آیا بدون تحمل خسارتهای بزرگ نمیشد فهمید اوباما، روی دیگر شیطان بزرگ است که فقط دستکش مخملی روی دست چدنیاش کشیده و ذاتاً متعدی و پیمانشکن است؟! اکنون آیا از ادب و اخلاق اوباما که آقای روحانی در گفتوگوی تلفنی ۱۵ دقیقهای با وی در نیویورک یافته بود و آذر ۹۲ در مصاحبه با فایننشال تایمز گفت (اوباما را بسیار مؤدب یافتم) چیزی باقی مانده یا فریب محض بود؟ اما سؤال مهمتری هم در میان است: چند ماه دیگر باید فرصتسوزی کرد تا برای آقای روحانی نیز -مانند رئیس کل بانک مرکزی- معلوم شود «عایدی برجام تقریباً هیچ است»؟ آیا برجام و آمریکا قابل انفکاک از هم هستند؟ اگر چنین است آقای روحانی برجام را با اروپاییها منعقد میکرد! بار دیگر عنایت کنید؛ ظرف چند ماه چگونه میتوان در عباراتی متناقض گفت «برجامهای جدید (درباره مسائل منطقه) در راه است»، «آمریکا حسن نیت نشان نداد» و «به آمریکا بدبین هستیم»؟
۵- احتمالاً تا چند ماه دیگر وقتی به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ نزدیکتر شویم و مدعیان اعتدال احساس تهیدستی بیشتری در زمینه کارنامه اقتصادی و دستاوردهای ملموس برای مردم بکند، خواهیم دید که چگونه طیف بزککننده آمریکا در سال ۹۲، مجدداً بسیج میشوند و ادامه مذاکره و توافق و تفاهم با آمریکا در حوزههای جدید را تبدیل به «محاسبه عقلانی و ضروری برای کشور» میکنند. مدل عملیاتی این طیف، همان شگرد زخمی کردن کار و بند کردن تیشه است. آنها در آستانه انتخابات مجلس دهم (اسفند ۹۴) به مردم میگفتند باید چند ماه دیگر به «برجامیان» فرصت داد چون پروژه نیمه کاره است و حالا که شما هزینهاش را دادهاید، ناچارید منصبنشینی آنها را تمدید کنید. امروز هم بلومبرگ با اشاره به نظرسنجیها و کاهش محبوبیت آقای روحانی پس از اجرای برجام، مینویسد دولت باید بگوید ما به کار بیشتری نیاز داریم و بدینترتیب زمان بخرد.
۶- حالا که برجام به اعتبار شتابزدگی در «توافق به هر قیمت» و بدعهدی و خباثت آمریکا به دستاندازهای غیرقابل عبور افتاده، میگویند «برجام، کار بزرگ مردم و تصمیم نظام و رهبری بود». اغلب همان مردمی که توقع رفع تحریمها و گشایش اقتصادی را از برجام داشتند، امروز ابراز بدبینی و ناامیدی شدید نسبت به اصل برجام و تعامل با آمریکا میکنند که در نظرسنجیهای مختلف کاملاً مشهود است. از سوی دیگر رهبر معظم انقلاب با وجود اظهار بیاعتمادی نسبت به آمریکا و توافق با او، بیشترین حمایتها را از دولت در جریان مذاکرات انجام دادند. اما مسیری که دولت – و بدتر از آن طیف رسانهای بزک کننده آمریکا- درباره اشتیاق به توافق در پیش گرفتند، عملاً موجب دور زدن خط قرمزهای تصریح شده از سوی رهبری، شورای عالی امنیت ملی و مجلس شد؛ بنابراین چگونه میتوان این بدعملی راهبردی دولت را پای تصمیم نظام یا مطالبه واقعی مردم نوشت؟
۷- اگر تا امروز خوشبینی به آمریکا و حسن نیت او خطا بود، از امروز به بعد تداوم همین خط یا القای اضطرار و ضرورت معامله دوباره با او و دادن امتیازهای جدید، قطعاً خیانت است. اگر تعلیق و تعطیلی بسیاری از تدبیرها و تصمیمسازیهای راهگشای اقتصادی به امید معجزه برجام، اشتباه استراتژیک بود، تمسک به رادیکالیسم و حاشیهسازیهای پس از این در زمینه کنسرت بازی و حصر بازی و فضای مجازی یا مظلومنمایی به جای پاسخگویی – و پذیرش اشتباه و بازگشت از بیراهه- متضمن خیانت و جنایت در حق یک ملت است. ریلی که به سوی آمریکا و غرب در این ۳ سال کشیده شد، دقیقاً به «پرتگاه» ختم میشود و کشور را از حرکت به سمت مقصد «پیشرفت» دور کرده است. افراطیونی که ابا نداشتند بگویند «دولت روحانی، رحم اجارهای ماست»، حالا از یک سو او را تهدید میکنند که اگر با ما همراهی و معامله نکنی، دیگر رئیس جمهور نخواهی شد و از جانب دیگر لاف میزنند که فقط ما کار بلدیم و دیگران افراطی و پوپولیست هستند. اما کیست که نداند همانها پدرجد تندروی، مصلحتسوزی و عوام فریبی در دو دهه اخیر بودهاند و دور هر سیاستمداری حلقه زدهاند، تا او را بدهکار نکرده و مانند نزولخواران با وی معامله نکرده باشند، رهایش نکردهاند. آنها شرط بقای خود را در تداوم «تهدید و فشار دشمن» و «منجینمایی» و «میانجینمایی» خویش میبینند. روحانی اگر میخواهد فشار تحریمهای دشمن از سر کشور برداشته شود، ناچار است این طیف طفیلی را منکوب کند، اگرنه به واسطه همینها تبدیل به دولتمردی کتف بسته در برابر آمریکا خواهد شد.
- آسیاب به نوبت
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
در حال تجربه جدیدی از فضای ارتباطی هستیم، تجربهای که بار منفی سالهای طولانی فضای بد ارتباطی گذشته را بر دوش خود حس میکند، ولی شانههای ما قادر به تحمل اینبار سنگین نیست، همچنان که هاضمههای ما نیز قادر به هضم خیلی از محتواهای ردوبدل و فروداده شده نیست و آنها را بالا میآورد. برای نمونه میتوان به خبری که چندی پیش به این مضمون از صداوسیما منتشر شده است اشاره کرد:
«خشم کنترل نشده پزشک آستارایی و کتک خوردن پیرمرد بیمار! ماجرایی که چند روز پیش رخ داد و بار دیگر بداخلاقی برخی پزشکان را یادآور شد!
شروع گزارش: خشم کنترل نشده پزشکی در آستارا و زخمی که بر تن پیرمرد بیمار ماند و لکهای بر سپیدی جامه برخی پزشکان! ماجرای کتک خوردن پیرمرد ٧٢ ساله آستارایی بار دیگر بداخلاقی برخی پزشکان را به یادها آورد…
نقل قول همراه بیمار: پدرم رو برای درمان به رادیولوژی آوردیم با آمبولانس، چون بیمار اورژانسی بود… پدر من به منشی آقای دکتر گفتن که اگر امکان داره من رو زودتر راه بیندازید. منشی آقای دکتر رفتن داخل بعد از یک دقیقه آمدند بیرون. پدر من هم روی ویلچر نشسته بود… دکتر در رو باز کرد و یک لحظه اومد بیرون… با لگد به ویلچر پدرم کوبوند که پدرم تقریبا یک متر و نیم عقب رفت و افتاد روی زمین…»
اگر به خبر تولید شده از سوی یک دانشآموز مبتدی در روزنامه دیواری یک دبستان هم مراجعه کنیم، بهطور قطع دقیقتر و بیطرفانهتر از این نوع خبرسازی است. رسانهای که باید خبرهترین خبرنگاران را داشته باشد، کارش بهجایی میرسد که یک خبر بیسروته را در قالب یک قضاوت احساسی منتشر میکند. مساله دفاع از پزشکان نیست، مساله اصلی دفاع از اعتبار یک حرفه مهم یعنی روزنامهنگاری است. وقتی که چنین خبری پخش میشود، عدهای در پی آن برمیآیند که بدانند اصل ماجرا چیست؟ ظاهرا قضیه به کلی متفاوت از آن چیزی است که در خبر آمده است یا حداقل اینکه هر دو طرف ماجرا باید گفته میشد.
«نتیجه بررسیها و ارزیابی اسناد و مدارک بنا به اعلام نظام پزشکی آستارا:
مشکل پیرمرد مزبور اورژانس نبوده است. با این وجود وی بهصورت خارج از نوبت پذیرش شده اما به وی اعلام شده است باید چند دقیقه صبرکند تا کار خانم حاملهای که زیر دستگاه است تمام شود. پیرمرد بیصبر که یکبار هم در هفته قبل با پرسنل اورژانس درگیری داشته است به پشت در محل تصویربرداری رفته و با مشت زدن به در اعتراض میکند. پزشک رادیولوژی بیرون آمده و او هم از پیرمرد مشتی دریافت میکند. (که کبودی ناشی از آن توسط پزشکی قانونی مضبوط است) پیرمرد پس از زدن مشت تلاش میکند که بنشیند اما بهعلت عصبانیت و وجود پروتز در پایش به دسته ویلچر برخورد کرده و صورتش دچار خونریزی میشود…»
ولی هدف این یادداشت پرداختن به این مورد خاص نیست، بلکه توجه دادن به این نکته است که کجا داریم میرویم؟ اگر در یک جامعه سالم باشیم، و یک رسانه آن چنین خبری را منتشر کند، اعتبار آن رسانه چنان مخدوش میشود که تا بارها و بارها عذرخواهی نکند، نمیتواند به جایگاه خود بازگردد. هرچند احتمال اینکه در جامعه سالم اجازه انتشار این متن و محتوای غیرخبری را بدهند نزدیک به صفر است. ولی چرا در ایران به این راحتی چوب حراج بر مهمترین سرمایه اجتماعی کشور یعنی اعتماد اجتماعی زده میشود و هر قشری در پی تخریب دیگری است، و در عین حال صدای هیچ کس هم درنمیآید؟ بیاعتبار کردن جامعه پزشکی، در مقابل بیاعتبار کردن رسانه، و نیز کاهش اعتماد اجتماعی و… محصول قطعی چنین وضعی است. چرا به چنین وضعی دچار شدهایم؟ دو علت اصلی برای این وضع میتوان ذکر کرد.
نخستین علت اصلی و مهم، فقدان رسانههای معتبر و حرفهای در جامعه ایران و در نتیجه شکل نگرفتن گردش آزاد خبر و فرهنگ رسانهای است.
بیاعتمادی میان قدرت و مردم نتیجه طبیعی این وضع است. در چنین فضایی هر نوع شایعه و خبری هرچقدر منفی و حتی غیرمنطقی، پذیرفتنی میشود. علت دوم نیز پاسخی است که جامعه به چنین فضایی میدهد و با انتشار شایعات و اخبار مخدوش و نیز پذیرش اینگونه اخبار، فضای اطلاعرسانی را مسمومتر میکند. این اتفاق در مرحله اول علیه صاحبان قدرت رخ میدهد. هر شایعهای علیه آنان منتشر و نیز از سوی اغلب مردم پذیرفته میشود، و نه کسی از آنان دفاع میکند، و نه دفاعیات خودشان مقبول واقع میشود.
صاحبان قدرت که انحصار رسانهای را برای تداوم بقای خود به عنوان یک سیاست برگزیده بودند، در دام نتایج ناخواسته این سیاست میافتند و شایعات مثل رگبار گلوله به سوی آنان شلیک میشود. بدون اینکه بتوانند در سنگر مطمئنی قرار گیرند و خود را نجات دهند. مردم هم از این شلیکها استقبال میکنند، چون براساس مصداق «خود کرده را تدبیر نیست» آنان که انحصار رسانهای ایجاد کردند و تمایز میان خبر راست و دروغ و تحلیل را از میان بردند، خودشان در دام این وضع گرفتار شدند و با دسترسی مردم به این اسلحه (رسانههای مجازی) حملات متقابل را آغاز کردند و آنان را در برابر نتایج کار ناجوانمردانهای قرار دارند که در تمام سالهای گذشته مرتکبش میشدند.
انحصار رسانهای فقط به حکومت لطمه نمیزند بلکه کل جامعه از خلال این وضعیت صدمه میبیند. اگر این نکته را بپذیریم هردو سوی ماجرا در کاهش این صدمه ذینفعاند. وظیفه حکومت روشن است و باید هر چه زودتر این وضعیت رسانهای را برای خود خطری قلمداد کند و بداند که این وضعیت نتیجه سیاستهای فرهنگی در پیش گرفته شده است و چاره آن در تغییر سیاستها است. سوی دیگر، جامعه است. در اینجا نیز رسانهها به عنوان بخش مهمی از جامعه مدنی میتوانند نقش ایفا کنند، که در این میان گروههای نخبه جامعه مسوولیت بیشتری دارند. بهعلاوه رسانههای مکتوب از جمله مطبوعات نیز باید در تقویت اعتماد اجتماعی سیاستهای روشنتری را در پیش گیرند. این رسانهها از این فضا تغذیه میکنند، ولی برای ارزیابی دقت اخبار و محتوای آن تلاشی نمیکنند، در نتیجه کاری جز دامن زدن به همین وضعیت نمیکنند. مثلا در رسانههای غربی، قبل از انتشار خبر، مراحلی طی میشود تا خبر دقت داشته باشد. این دقتها در رسانههای ایرانی فراموش شده است و شتاب زدگی فضای رسانههای جدید به مطبوعات هم راه پیدا کرده است. شاید در این وضعیت، وظیفه رسانههای جدید جا انداختن عنصر «دقت» در برابر عنصر «سرعت» است. نیازی که امروز بیش از گذشته برجسته شده است.
مساله مهم اینجاست هنگامی که این نحوه اطلاعرسانی، تبدیل به یک فرهنگ شد، نتایج آن به مرور همه اقشار را دربرمیگیرد. دیروز صاحبان قدرت و روحانیون، امروز پزشکان، فردا هنرمندان، پسفردا کارگران و معلمان و مهندسان و… همه اقشاری که در آن حملات علیه قدرت نقش داشتند یا حداقل اینکه به آن نوع از حملات رضایت داشتند، امروز خودشان نیز دچار چنین وضعیتی شدهاند.
راهحل چیست؟ بخشی که به حکومت برمیگردد و مهمتر است، قرار دادن رسانه رسمی در چارچوب نظام رسانهای حرفهای و پاسخگو و مستقل و آزاد است. و آنچه که به ما برمیگردد این است که در دام مقابله به مثل نیفتیم. مقابله به مثل جز تشدید بحران نتیجه دیگری ندارد. از شایعات و خبرهای غیرحرفهای علیه هر گروهی پرهیز کنیم، در غیر این صورت این شتر دیر یا زود در خانه ما نیز میخوابد. آسیاب به نوبت!
- ۲۵ دستاورد بزرگ اقتصادی دولت یازدهم
سعید لیلاز استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ایران نوشت:
روز گذشته مرکز آمارایران نرخ رشد اقتصادی فصل بهار سال جاری را به صورت رسمی اعلام کرد که براساس آن این شاخص در سه ماهه نخست امسال به ۴/۴ درصد افزایش یافته است که در این میان رشد بخش صنعت به ۸/۸ درصد رسیده است. این درحالی است که در دورههای قبل رشد بخش صنعت منفی بوده است.
ارقام اعلام شده در گزارش مرکز آمار ایران نشان دهنده بهبودی است که در اقتصاد ملی ایران در حال تحقق است. بدین ترتیب دولت یازدهم از زمانی که فعالیت خود را آغاز کرده توانسته است نرخ رشد اقتصادی را به عنوان مهمترین شاخص اقتصادی و یکی از اهداف اصلی سیاستهای اقتصاد مقاومتی از منفی ۸/۶ درصد به مثبت ۴/۴ درصد برساند.
از آنجا که نرخ رشد اقتصادی برآیند فعالیت و وضعیت تمام بخشهای اقتصادی است، میتوان گفت که در ۵/۳ سال اخیر اقتصاد ایران بهبود قابل قبولی را تجربه کرده است. هرچند دولت نرخ رشد اقتصادی ۵ درصدی را برای سال جاری هدفگذاری کرده است، اما با توجه به روند شاخصهای اقتصادی به یقین میتوان گفت که در سه ماهه دوم امسال به رشدی به مراتب بالاتر از فصل بهار دست یابیم، به طوری که پیشبینی میشود این نرخ در فصل تابستان از ۵ درصد عبور کرده و ممکن است به ۶ درصد برسد.
همانگونه که اشاره شد بهبود چشمگیر نرخ رشد اقتصادی ماحصل تمام اقداماتی است که دولت یازدهم در دوره فعالیت خود انجام و بخشی از آنها را به سرانجام رسانده، است. دراین راستا ۲۵ دستاورد بزرگ را میتوان در کارنامه کاری دولت یازدهم ثبت کرد که هر یک از آنها به تنهایی مؤید موفقیت عملکرد کابینه یازدهم است. گفتنی است که بسیاری از این دستاوردها تحقق عینی سیاستهای اقتصاد مقاومتی محسوب میشود به گونهای که دولت یازدهم بهترین عملکرد را دراین بخش داشته است.
در ادامه به اختصار ۲۵ دستاورد بزرگ دولت که به طور عمده در بخش اقتصادی رخ داده است، فهرست میشود.
۱- افزایش رشد اقتصادی از منفی ۸/۶ درصد در سال ۱۳۹۱ به مثبت ۴/۴ درصد در سال ۹۵ (در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی)
۲- کاهش نرخ تورم از ۳۵ درصد در سال ۱۳۹۲ به ۸ درصد در سال جاری.
۳- افزایش صادرات نفت از ۱/۱ میلیون بشکه به ۵/۲ میلیون بشکه در روز.
۴- پیشی گرفتن صادرات غیرنفتی از واردات پس از ۸۰ سال. (در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی)
۵- کاهش هزینه واردات به میزان ۹ تا ۱۰ درصد در پی لغو تحریم ها.
۶- اجرای طرح سلامت برای نخستین بار در کشور و کاهش سهم پرداختی بیماران از ۵۰ درصد به ۸ درصد.
۷- تک نرخی شدن تورم مواد غذایی از ۶۰ درصد درسال ۱۳۹۱ پس از ۱۰ سال
۸- کاهش خالص واردات غذا از ۲/۸ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۱ به ۳ میلیارد دلار در سال جاری. (درراستای تحقق اقتصاد مقاومتی)
۹- افزایش تولید گندم از ۵/۴ میلیون تن در سال ۱۳۹۲ به ۵/۱۰ میلیون تن در سال جاری. (درراستای تحقق اقتصاد مقاومتی)
۱۰- افزایش شاخص بورس از ۶۲ هزار واحد به ۸۰ هزار واحد در مدت ۸ ماه معادل ۳۰ درصد رشد.
۱۱- تکمیل ۵۰ درصد باقی مانده مسکن مهر بدون خسارت.
۱۲- کاهش قاچاق از ۲۵ میلیارد دلار به ۱۲ تا ۱۵ میلیارد دلار در سال جاری.
۱۳- افزایش تولید خودرو در سال جاری نسبت به سال گذشته ۱۵ درصد و درمقایسه با سال ۱۳۹۲ بالغ بر ۶۰ درصد افزایش دارد، به طوری که امسال تولید خودرو به ۱/۱ میلیون دستگاه میرسد.
۱۴- تثبیت نرخ ارز بدون پشتوانه دلارهای نفتی به مدت ۵/۳ سال.
۱۵- رشد منظم تولید فولاد و پتروشیمی از سال ۱۳۹۲ تاکنون.
۱۶- رشد حقوق کارگران و کارمندان به ۳ برابر مقدار رشد اقتصادی سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴.
۱۷- ثبات و پیشبینیپذیری اقتصاد پس از ۱۰ سال تلاطم.
۱۸- حذف سالانه ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار میلیارد تومان دزدی و اتلاف منابع با سه اصلاح اقتصادی بزرگ. (درراستای تحقق اقتصاد مقاومتی)
۱۹- رشد هزینه عمرانی به ۲۸ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۹۴ در برابر ۱۵ هزار میلیارد تومان سال ۱۳۹۱ با وجود نصف شدن درآمدهای نفتی.
۲۰- افزایش سهم درآمدهای مالیاتی نسبت به بودجه جاری از ۴۴ به ۵۰ درصد طی سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴
۲۱- کاهش کسری تراز خدمات خارجی (صادرات خدمات منهای واردات) از ۴/۷ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۱ به ۵/۴ میلیارد دلار در سال ۱۳۹۴
۲۲- بهبود رتبه اعتباری ایران از ۷ به ۶
۲۳- افزایش ۲۵۰ میلیون متر مکعبی تولید سالانه گاز و دستیابی به تولید ۷۵۰ میلیون متر مکعب گاز.
۲۴- خودکفایی در تولید بنزین پس از چند دهه (درراستای تحقق اقتصاد مقاومتی.)
۲۵- احیای محیط زیست در مدتی کوتاه مانند بهبود وضعیت دریاچه ارومیه و آلودگی هوای شهر تهران.