بهراد مهرجو : ساعت از ۵ بعد از ظهر گذشته است. ۳۰ نفر از نام آورترین فعالان اقتصادی ایران دور میزی نشسته اند و در مورد آینده کاری و فعالیت های تشکلی خود به گفت و گو با یکدیگر می پردازند. از بزرگترین ساختمان ساز منطقه تا اصلی ترین صادرکننده محصولات غذایی و سرشناس ترین تجار ایرانی همگی به این نشست آمده اند تا ضمن گفت و گویی جمعی به تصمیمی واحد برای کسب و کارشان برسند. صدای لرزش اولین گوشی تلفن همراه توجه صاحب گوشی را به سمت خود جلب می کند. دومین گوشی تلفن همراه نیز چند ثانیه بعد هشدار به صاحبش می دهد. صدای «ربنای شجریان» در اتاق پیچیده است. هرکدام از اعضای پشت میز واکنشی نشان می دهند. یکی از جایش بلند می شود، به سمت خروج اتاق می رود. دیگری صندلی اش را از میز فاصله می دهد تا دیگران را متوجه پایان زمان حضورش کند.
سومی ایستاده و گوشی را در دسش گرفته است. صدای «ربنای شجریان» هشداری برای ساعت نماز اول وقت گروهی از صاحبان صنایع، بازرگانان و فعالان اقتصادی است که سن و سالشان و سوابقشان ربطی به نسل مبارزان انقلابی ندارد و ظاهرشان نیز به جوانان «حزب الهی» نمی ماند. در میان نسل جدید فعالان اقتصادی ایران گروهی خود را با یک صفت واحد می شناسند :« بچه مسلمان ها» این گروه از خانواده های مذهبی برآمده اند اما ارتباط «خانوادگی» با هیچ مسول مملکتی ندارند. کسب و کارشان حداقل در میان ۳۲ هزار بنگاه بزرگ اقتصادی ایران و ۱۴ هزار بنگاه متوسط اقتصادی کشور شاخص و مورد ستایش محافل اقتصادی است. همگی به زبان انگلیسی تسلط دارند، مدتی در مراوده با بازرگانان و صاحبان صنایع بین المللی بوده اند، به تشکل های اقتصادی همچون اتاق های بازرگانی احترام می گذارند و راه موفقت خود را شناخته اند.
یکی دیگر در کار تجارت محصولات کشاورزی است، سایت های فارن پالیسی و بلومبرگ را هر روز صبح اول وقت چک می کند و گزارشی از آخرین یافته هایش را به دیگران می دهد. عینک روی صورتش است و با صدای آرام می گوید:« اولین شاخص برای من به جهت اینکه با افراد ارتباط بگیرم، بچه مسلمانی است.» هیچ کدام از نزدیکان او در بدنه حاکمیت ایران طی ۳۶ سال گذشته مسولیتی نداشته اند ولی در دسته خانواده های قرار می گیرد که خود از آنها چنین یاد می کند:« خانواده های اصیل مذهبی،»
مردی دیگر در میان این جمع یکی از سرآمدان صنعت ایران شده است. لباسی ساده می پوشد، رفتاری صمیمی دارد و کم می زند. او می گوید:« در دهه اول و دوم محرم نه چک می کشم، نه پول می گیرم و نه پول می دهم.» او براساس اعتقادات مذهبی خود فعالیت اقتصادی به معنای مبادله مالی در این دوره زمانی را برای خود صحیح نمی داند.
ینسل جدید اقتصادی ایران را گروهی از تجار و صاحبان صنایع میان سال تشکیل می دهند که همگی در سنی بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی به شاخص های اقتصاد ایران تبدیل شده اند. آنها آینده اقتصاد ایران را در دستان خود دارند. گروهی که اعتقاددات مذهبی را با تجارت گره زده اند. نمونه چنین فعالیتی البته پیش تر به نام گروهی از بازاریان تهرانی در دهه ۴۰ ثبت شده بود.
نسل عالی نسب، میرمحمد صادقی یا محسن خلیلی؟
علاالدین میرمحمد صادقی تاجر شناخته شده ایران تقریبا در بازار و سیاست ایران نامی کم نظیر به حساب می آید. او طی تمامی ۵۰ سال گذشته و پیش و پس از انقلاب در دسته افرادی قرار می گرفته که از مرحوم عزت الله سحابی تا مرحوم حبیب الله عسگراولادی روی نامش حساب ویژه ای باز می کردند. هم دوره او میرمصطفی عالی نسب نیز چنین شرایطی داشت. او تاجری برآمده از تبریز، متدین، خوش نام و با سابقه در بازار تهران بود.
عالی نسب بیش از آنکه مانند گروه ساکنان بازار تهران به تجارت بپردازد، صنعت را برای کسب و کار خود انتخاب کرده بود. او در دهه ۵۰ به محافل تجار قدیمی و مسلمان بازار راه یافت و در دهه ۶۰ در قلب مدیران دولتی مانند میرحسین موسوی نشست. میرمصطفی عالی نسب همزمان احترام بهزاد نبوی وزیر وقت صنایع سنگین و مرحوم حبیب الله عسگراولادی وزیر وقت بازرگانی را نیز برای خود بدست آورد. انقلاب اسلامی اما خطی میان دیدگاه ها و یا حداقل روابط و محافل میان میرمحمد صادقی و میرمصطفی عالی نسب کشید. دو سید بازار تهران در دهه ۶۰ یکی به جریان راست اقتصادی تعلق پیدا کرد و دیگری زیر خیمه چپ اقتصادی رفت.
اما هر دو حداقل طی سه دهه رابطه نزدیک کاری و رفاقت شخصی مریدان بسیاری پیدا کردند. اما راس دیگری به دو گانه میرمصطفی عالی نسب و میرمحمد صادقی، شکل هندسی جدیدی می دهد. محسن خلیلی عراقی، مهندس امریکا درست خوانده و وارث شرکت بوتان از مریدان مهندس مهدی بازرگان و از مبارزان آرام انقلابی دو دهه پس از عالی نسب و همزمان با میرمحمد صادقی به آرامی و کم صدا برای خود مریدانی پیدا کرد که همگی «مهر تایید» استاد را به حکم نهایی «صلاحیت» هر تاجر و صنعتگری در ایران می شناسند. نسل جدید فعالان مسلمان اقتصادی ایران نه به عرفان میرمصطفی عالی نسب نزدیک اند و نه مانند میرمحمدصادقی به جریان بازار و راست سنتی تعلق خاطر دارند.
آنها نه نگاه عالی نسب در تولید ملی را پذیرفتند و نه مانند میرمحمدصادقی دل در گروه فعالیت های اجتماعی هدفدار مانند تاسیس صندوق های قرض الحسنه و مدارس اسلامی بستند. نسل جدید سرمایه داران مسلمان ایرانی، برآمده از نهضت تشکیلاتی محسن خلیلی عراقی اند. آنها همگی در سنین جوانی به دفتر تشکیلات « صنعتی» برساخته خلیلی راه یافتند، از محضر او استفاده کردند و مسلمانی و کسب و کار را باهم گرده زدند.
سرنوشت محسن خلیلی عراقی به همگی همفکران و همراهان او آموخته بود که دل در گروه دولت ها نداشته باشند چراکه همین دولت ها یکبار زندگی محسن خلیلی عراقی را تا آستانه نابودی پیش بردند. مصادره تمامی اموال خلیلی عراقی، مهندس انقلابی و صبور در دهه ۶۰ رخ داد و مدتی او را روانه زندان و سلول انفرادی کرد. چنین تجربه گرانبهای به خلیلی آموخت که میراث پدر را در اختیار سیاستمداران نگذارد. او پس از مصادره کارخانه اش، همزیستی با شورای بی پایه کارگری اداره کننده کارخانه را تجربه کرد. مدتی بعد مجبور شد، اموالش را با مدیران دولتی ناکارآزموده و جوان تقسیم کند و هنگامی که تمامی کارخانه به ورشکستگی افتاد، دولت وقت اموال کارخانه بوتان را با شرمساری تقدیم به محسن خلیلی عراقی، زندان رفته و کابوس زده کرد. او اما در همان دوران نه راه «قهر از حاکمیت» و نه شیوه « انزواء» را انتخاب نکرد. به واسطه ارتباط محفلی با متولیان اتاق ایران، به سرعت به جمع هیات رئیس این تشکل بخش خصوصی افزوده شد و پایه های «کنفدراسیون صنایع ایران» را گذاشت.
در دل دولت سازندگی که تمامی مدیران بخش خصوصی و دولتی به دنبال عطایی از بودجه دولتی بودند، او به گوشه ای خزید و اولین پایه های راه اندازی تشکل های صنفی و صنعتی را گذاشت. همراهان او نسل جوانی بودند که در دولت سازندگی به رده های میانی و ابتدای مدیریت صنعتی رسیدند و در کنار خلیلی فعالیت تشکیلاتی را آموختند. محسن خلیلی عراقی حتی در دورانی که به بیماری سخت سرطان دچار شد همچنان از شش صبح هر روز به دفتر شخصی خود می رفت، دیدارهایی را با صاحبان صنایع تشکیل می داد و نقدها، برنامه ها و ایده های اقتصادی خود و همراهانش را برای راهنمایی دولت ها در به «رایگان» در اختیار آنها قرار می داد. او دو دهه بعد از چنین فعالیت هایی جمعی از مدیران جوان، مسلمان و صاحب فکر را اطراف خود جمع کرده است. مدیرانی که همگی از مهندس خلیلی «اخلاق کسب و کار» و اصول « فعالیت تشکیلاتی و صنفی» را آموخته اند. نسل بچه مسلمان های اقتصاد ایران بیش از همه گروه های اصلاح طلب، اصولگرا، بازاری، نهادگرا و لیبرال به خلیلی عراقی تعلق خاطر دارند.
اقتصاددانان ما، اقتصاددانان آنها
یکی از میان جمع سیاست گذاران گروه چندین بار تاکید میکند که یادداشت ها، مقاله ها و گزارش های اقتصادی روز دنیا ترجمه شده از بلومبرگ و بیزینس ویک باید در اختیار صاحبان کسب و کار قرار گیرد. فرید زکریا، گروکمن، استیکلیتز، توماس فریدمن و نویسندگان سرشناس تایم و اکونومیست بیش از تمامی اقتصاددانان ایرانی در دل گروه جدید حاکم بر فضای کسب و کار ایران جایی دارند. نه لیبرال ها نه نهادگراها هیچ کدام در دل جریان جدید اقتصادی ایران نقش کلیدی ندارد. تکنوکرات های متعهدی همچون محسن صفایی فراهانی و مدیران کارآزموده دولتی که اعتقادی به نظام جهانی و مدرن اقتصادی دارند، منبع مطالعه و مشاوره گروه جدید سرمایه داران ایرانی جایی می گیرند.
نسل جدید و نسل جدیدتر
مرحوم عزت الله سحابی یکسال پیش از آنکه چهره در نقاب خاک برکشد، در گفت و گویی نسل سرمایه داران رانتی ایران را چنین معرفی کرده بود:« گروهی که هیچ وابستگی و دلبستگی به اسلام و انقلاب ندارند ولی رفتاری شرعی و اسلامی از خود بروز می دهد. این گروه در واقع لائیک هایی هستند که می خواهند از فرصت بدست آمده برای خودشان کیسه پرکنند.» او اشاره به سرمایه داران رانتی داشت که از دل جریان ساختمان سازی هایی دهه ۷۰ ایران سربرآوردند و مدتی بعد در میانه دهه ۸۰ و به مرحمت دولت نهم و دهم به اصلی ترین صاحبان صنایع در اقتصاد ایران بدل شدند. جریان جدید طی هشت سال دو گروه را به پس راندند. آنها نسل سرمایه داران و صاحبان کسب و کار «مرسوم به جریان بازار» را که به صفت «تدین» شناخته می شدند به گوشه انزواء فرستادند و مدتی بعد به جان کارخانه داران و صاحبان صنایع غیررانتی افتادند. نتیجه فعالیت این گروه ظهور فسادهای عظیم اقتصادی در دل اقتصاد ایران شد.
فسادهایی که مه آفرید امیرخسروی و بابک زنجانی به دو نشانه مشخص از آن بدل شدند. بسیاری دیگر از این نسل طی یکسال گذشته راهی دادگاه و زندان شده اند ولی به قید مصلحت اسامی و نام و نشان آنها راهی به رسانه ها پیدا نکرد. نسل سرمایه داران «رانتی» گاهی نفراتی برآمده از تشکیلات نظامی و شبه نظامی را در دل خود جایی می دادند و گاهی به مهره های سرشناس دولتی نسبت پیدا می کردند. این گروه همچنان در دل اقتصاد ایران فعالیت می کنند. هرچند که هراس پایان کسب و کار روی سرآنها می ماند. اما بدلیل این گروه را نیز عده ای دیگر از سرمایه داران تشکیل می دهند که حداقل راهی به نهادهای تصمیم گیری و تصمیم سازی اقتصاد ایران پیدا نمی کنند. صاحبان کسب و کارهای متوسط در ایران هر روز در حال افزایش اند. گروهی از جوانان کارآفرین نیز مدیریت آنها را برعهده می گیرند. این گروه نه از نظر اعتقادات مذهبی به دسته اول بازاریان تعلق خاطر دارند، نه از نظر تشکیلاتی به گروه دوم مسلمانان هودار تشکیلات صنعتی نسبتی پیدا می کنند، نه از نظر گرایشات سیاسی شبیه به سرمایه داران رانتی می شوند و نه از نظر اندازه کسب و کارشان در جایی قرار می گیرند که در آستانه خطر برخورد دولتی قرار گیرند.
براساس گزارش های رسمی در حال حاضر بیش از ۱۴ هزار و ۵۰۰ واحد صنعتی با ۱۰ کارکن و بیشتر در دل اقتصاد ایران فعالیت می کنند. این مجموعه ها یک میلیون و ۲۰۰ هزار کارگر در اختیار دارند و طی یکسال گذشته ۱۵ هزار میلیارد تومان حقوق و مزایا به کارگران خود پرداخت کرده اند. همین مجموعه های اقتصادی طی سال ۹۲ بیش از ۹ هزار میلیارد تومان به دارایی های سرمایه ای خود افزوده اند و به میزان ۱۴ درصد رشد را در پرونده به ثبت رسانده اند. تعداد بسیار زیادی از نسل مدیران غیرمذهبی، غیر ایدئولوژیک، غیرتشکیلاتی و «معمولی» اقتصاد ایران در میان همین جمعیت نفس می کشند. گروه آنها هر روز و مصادف با خروج از هر دانشجوی مهندسی از دانشگاه های کشور فرصت بزرگتر شدن پیدا می کند.
گزارش های رسمی نشان می دهد طی دو سال گذشته ۸۷ هزار جواز صنعتی صادر شده که در صورت اجرایی شدن تمامی آنها ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار شغل جدید به اقتصاد ایران اضافه می شود. صاحبان این مجموعه ها در حال حاضر ۳۸۲ هزارو ۵۶۹ کارگر ساده، ۳۷۶ هزار و ۱۱۹ کارگر ماهر، ۸۴ هزار و ۷۳۸ تکنسین، ۷۵ هزار و ۳۶۷ مهندس و ۲۸۵ هزار و ۹۰۵ شاغل غیرتولیدی را در دل خود جایی داده است. گروه چهارم اقتصاد ایران در دل همین مجموعه ها نفس می کشند. گروهی که به گواهی آمارهای رسمی اتاق تهران طی سال های گذشته به جمعیت خود افزوده اند.
آمارها نشان می دهد ۵ هزار جوان در جمع ۱۲ هزار و ۸۰۰ صاحب کارت بازرگانی در تهران حضور دارند. یک هزار و ۷۰۰ نفر از این افراد را زنان جوان تشکیل می دهند. ۳ هزار و ۵۰۰ نفر را نیز افراد حقیقی شکل می دهند که برای کسب و کار خود وابسته به شرکت های بزرگ نیستند. در میان جمعیت ۴ هزار نفری فعال اقتصادی در تهران نیز ۶۰۰ نفر را زنان جوان تشکیل می دهند. بررسی تحصیلات و سوابق کسانی که در انتخاب های صنفی شرکت می کنند نیز نشان می دهد که تغییراتی اساسی در میان صاحبان کسب و کار رخ داده است. در میان نامزدهای حضور در اتاق بازرگانی تهران یک نفر سیکل، ۲۶ نفر دیپلم، ۶ نفر فوق دیپلم، ۱۱۱ نفر لیسانس، ۶۳ نفر فوق لیسانس و ۳۶ نفر مدرک دکترا دارند. نقطه مقابل آنها در میان جمعیت ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفری اصناف ایران بیش از ۹۰ درصد روسای اتحادیه های آنها مدرک تحصیلی دیپلم و زیر دیپلم دارند. پوست اندازی اقتصادایران از صنعت و تجارت کلید خورده است.
۳۵۳۵