خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: «سیدابراهیم رئیسی»، در پاسخ به دعوت رسمی «شی جین پینگ» همتای چینی عصر امروز دوشنبه ۲۴ بهمن ماه در صدر هیئتی بلندپایه برای سفری سه روزه عازم پکن خواهد شد تا نخستین میهمان ارشد رئیس جمهور چین در سال نو چینی باشد.
سفر رئیس جمهوری کشورمان به چین که قرار است افزون بر دیدارهای مهم و رسمی، با امضای اسناد همکاری همراه باشد، بهانهای شد تا در آستانه سفر، نگاهی موشکافانه به ابعاد سیاست خارجی چین به عنوان دومین اقتصاد جهان داشته باشیم.
چهار دهه سیاست خارجی اقتصادمحور چین
با تغییر استراتژی کلان چین به توسعهگرایی، سیاست خارجی این کشور از سال ۱۹۷۹ تاکنون بیش از پیش اقتصادمحور شده است به طوری که دهه ۱۹۹۰ دوره ای است که غرب از آن با عنوان دوره «خیزش مسالمت آمیز چین» یاد می کند. البته این روند با آغاز هزاره سوم تداوم یافت به گونه ای که اوج بلندپروازی اقتصادی چین در عرصه بین المللی را می توان در هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین طی سال ۲۰۱۲ مشاهده کرد.
در این میان، دولت چین می کوشد با بهره گیری از ظرفیت های اقتصادی، نفوذ خود را در سایر کشورها و مناطق جهان گسترش دهد. اینک دیگر اقتصاد چین به قدری رشد کرده که به دومین قدرت اقتصادی جهان مبدل شده است و طبق پیش بینی ها، طی سال های آتی به اقتصاد اول جهان تبدیل خواهد شد.
از حدود یک دهه پیش و همزمان با هجدهمین کنگره حزب کمونیست، مفهوم «رویای چینی» سرلوحه سیاست خارجی این کشور قرار گرفت. به دنبال برگزاری این کنگره، «شی جین پینگ» دبیرکل حزب کمونیست چین و رئیس جمهوری این کشور طی یک سخنرانی، عبارت «رؤیای چینی» را مطرح کرد. پس از آن، رویای چینی به عنوان مرکز ثقل بحث ها در حوزه سیاست خارجی چین به ویژه در روابط اقتصادی این کشور با سایر کشورهای جهان مطرح بوده است.
در این رویا، دو هدف سرلوحه دستورکار رهبران چین قرار گرفته است: نخست، هدف مادیِ تبدیل چین به یک جامعه نسبتاً مرفه تا سال ۲۰۲۱ یعنی مقارن با صدمین سال تأسیس حزب کمونیست چین و دوم، هدف نوسازی برپایه تبدیل شدن چین به یک ملت کاملاً توسعه یافته تا سال ۲۰۴۹ یعنی مصادف با صدمین سال تأسیس جمهوری خلق چین.
مولفهها و ویژگیهای سیاست خارجی چین
برای تحلیل دقیق و منطقی سیاست خارجی چین ابتدا باید به رویکرد سران پکن در قبال نهادهای سیاسی و به ویژه نهادهای اقتصادمحور بین المللی توجه داشت و سپس چارچوب تعاملی چین با بازیگران مختلفی از آمریکا و روسیه گرفته تا اعراب و ایران را مورد واکاوی قرار داد.
نخست آنکه، چین به موازات رشد فزاینده قدرت اقتصادی خود، حضور و فعالیت اثربخش را در نهادها و تشکل های اقتصادی بین المللی افزایش داده است به نحوی که اولاً توانایی این کشور در شکل دهی به سیاست ها و مواضع در درون این نهادها و تشکل ها افزایش یافته است؛ ثانیاً توانایی این کشور در بهره گیری از آنها به عنوان سکوهایی جهت پیشبرد قدرت نرم و سخت خود نیز افزونتر شده است.
دوم آنکه، چین همواره در تصمیم گیری های تشکل های اقتصادی بین المللی و نهادهای سیاسی موثر همچون شورای امنیت در سایه و البته پوشیده عمل می کند. آرای ممتنع مرسوم چین در شورای امنیت گویای دوری از مسائل سیاسی حساس است.
سوم، همه در جهان سیاست خارجی چین را برخلاف سیاست های تهاجمی و جنگ افروزانه، مسالمت آمیز با چاشنی اقتصاد می شناسند. چین بازیگری مطرح در جهان است که حتی سابقه استعمار نیز ندارد. رویکرد پکن مبنی بر دوری از تنش و درگیری به مذاق آمریکایی ها خوش نمی آید. سفرهای مکرر و تحریک کننده سناتورهای آمریکایی به ویژه «نانسی پلوسی» رئیس وقت مجلس نمایندگان به تایوان در سال ۲۰۲۲ از نگاه ناظران با هدف کشاندن چین به جنگ طراحی شده بود که ناکام ماند.
چین حتی در مساله اوکراین نیز مواضع محتاطانه ای دارد و همزمان سطح روابط اقتصادی خود را با دو طرف حفظ و حتی ارتقا داده است. بنابراین چین به دنبال توسعه روابط تجاری و اقتصادی امن با کشورهای مناطق مختلف جهان است. پکن سیاست مداخله در امور داخلی دیگر کشورها را دنبال نمیکند و این یکی از مزیتهای سیاست خارجی توسعهمحور چین است.
چهارم آنکه، چین انعطاف قابل ملاحظه ای را در برخورد با سیاست ها و تصمیمات نهادهای اثرگذار و تشکل های اقتصادی بین المللی از خود نشان می دهد به گونه ای که می تواند تعامل خوبی را با ساختارهای به بارآورنده این سیاست ها و تصمیمات برقرار سازد.
پنجم آنکه، هیئت های دیپلماتیک چینی در نهادها و تشکل های اقتصادی بین المللی علاقه زیادی به یادگیری از تجربیات سازمانی سایر کارشناسان و نمایندگان سایر کشورها و حتی کارکنان تشکل اقتصادی از خود نشان می دهند به گونه ای که آنها در زمینه درخواست کردن و استفاده از مطالعات و تحلیل های سیاستگذارانه در موضوعات متعدد پیشرو هستند. آنها از تجربیات و معلومات شبکه های نهادین اطلاع رسانی در حوزهای مختلف اقتصادی و تجاری بهره برداری می کنند و البته به تبادل اطلاعات در این زمینه نیز می پردازند.
حوزه عمل چین از خاورمیانه تا آمریکا
با توجه به مولفه های فوق الذکر، این پرسش به ذهن می رسد که روابط چین با رقبا و حتی کشورهای متخاصم درگیر جنگ همچون آمریکا و روسیه در چه سطحی است؟ همچنین پکن چه برنامه ای برای آینده روابط خود با ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دارد؟
۱. چین -آمریکا و دوگانه «رقابت» و «شراکت»
دوگانه «رقابت» و «شراکت» در روابط چین و آمریکا آشکارا طی سال های اخیر به چشم می خورد. چین دومین اقتصاد بزرگ جهان و بزرگترین رقیب و حتی دشمن آمریکا است اما آنها اصلیترین شرکای تجاری یکدیگر نیز به شمار می روند. دادههای گمرکی نشان میدهند که آمریکا بزرگترین شریک تجاری چین است و واردات از چین ۱۷ درصد از کل واردات آمریکا را تا ماه سپتامبر ۲۰۲۲ به خود اختصاص داده است.
به گزارش بلومبرگ، آمریکا در سال ۲۰۲۲ بیش از سالهای گذشته از چین کالا وارد کرده است. آمریکا در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۲ میلادی معادل ۴۱۸ میلیارد دلار کالا از چین وارد کرده که این رقم ۲۳.۷ میلیارد دلار بیشتر از مدت مشابه در سال ۲۰۱۸ است که یک رکورد محسوب میشود.
ارزش صادرات آمریکا به چین در آن سال هم نزدیک به رکورد بوده است. شرکتهای آمریکایی در ۹ ماه اول سال جاری ۱۰۸.۸ میلیارد دلار کالا به چین صادر کردهاند که این رقم در مدت مشابه در سال گذشته میلادی ۱۰۵.۶ میلیارد دلار بوده است.
۲. بحران اوکراین، فرصت تعمیق روابط با مسکو
در قبال روسیه نیز حاکم بودن نگاه اقتصادی به چشم می خورد. سران پکن بدون مداخله مستقیم در اوکراین، از این بحران برای تعمیق مراودات اقتصادی با روسیه بهره گرفته اند. به طوری که حجم مبادلات تجاری بین این دو کشور از ژانویه تا ژوئیه ۲۰۲۲ به ۹۷.۷ میلیارد دلار رسید که نشان دهنده افزایش ۲۹.۹ درصدی بود.
۳. چندجانبه گرایی فعال در آسیا و خاورمیانه
اخیراً روابط نزدیک چین با کشورهای عربی در کنار روابط دیرینه با ایران را باید در چارچوب «چندجانبه گرایی فعال» سران پکن تحلیل کرد. رفتار چین هم در سطح منطقه ای و هم در سطح بین المللی بر پایه چندجانبه گرایی استوار است. عضویت در مجمع اقتصادی آسیا و پاسیفیک، اجلاس آسیا اروپا، گروه ۲۰، بریکس و شانگهای از جلوه های بارز این رویکرد چین است.
چین اخیراً برای جذب متحدان عربی آمریکا و بریدن پای سران و اشنگتن از منطقه، روابط خود را با کشورهای عربی خلیج فارس گسترش داده است که سفر چندی پیش رئیس جمهوری چین به ریاض و امضای توافقات میلیارد دلاری در این راستا قابل ارزیابی است.
همچنین امروز صادرات چین به کشورهای عربی به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یافته است. چینی ها حدود ۳۳۰ میلیارد دلار با کشورهای عربی تجارت دارند؛ همکاری هایی که رو به تعمیق است. از سوی دیگر، چینی ها ۴۲ بندر در ۳۴ کشور دنیا را مدیریت می کنند که ۱۵ مورد آن در خاورمیانه قرار دارد. این مدیریت و دیپلماسی بندر (Seaport Diplomacy) نتیجۀ منابع عظیم درآمد، فروش کالا و خدمات و نفوذ اقتصادی-سیاسی چین است.
از نگاه ناظران، کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از نظر چین به سه دلیل بسیار با اهمیت هستند که عبارتند از: نخست منابع سرشار انرژی، دوم برخوداری از پول کافی و سوم رقابت با آمریکا.
۴. روابط راهبردی با ایران
در روابط استراتژیک ایران و چین تردیدی وجود ندارد اگرچه مدتی است که برخی برای کارشکنی پروژه «چین هراسی» را دنبال می کنند. بنابراین منافع تهران و پکن همیشه متقابل و این جاده همکاری، دو طرفه بوده است.
رای منفی چین و روسیه به قطعنامه های ضدایرانی ترامپ هنوز از ذهن مردم کشورمان پاک نشده است. همچنین در برهه ای که ترامپ با راه اندازی کارزار «فشار حداکثری» و سیاست «صفرسازی» صادرات نفت ایران، تغییر نظام را هدفگذاری کرده بود، چین با دور زدن تحریم های نفتی، بزرگترین خریدار نفت ایران شد. اینک نیز چین با معاملات تجاری بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار و توافق راهبردی ۲۵ ساله، جایگاه برجسته ای در بین شرکای اقتصادی ایران دارد.
در مقابل، در ایران دولتی روی کار آمده است که همه تخم مرغ ها را در سبد ارتباط با غرب قرار نداده و نگاه متوازنی به حوزه سیاست خارجی دارد؛ سیاست خارجی که اولویت را بر ترمیم، توسعه و تعمیق مناسبات با همسایگان و کشورهای منطقه می دهد. از این رو بخاطر پیشینه و بسترهای مساعد اقتصادی دوکشور، با سفر رئیسی به چین گامی بلند و رو به جلو در مسیر گسترش همکاری های دوجانبه تهران- پکن برداشته خواهد شد.