مشرق نوشت: همیشه در مواقع بحران امنیت ملی، یک کشور به رهبر و سکاندار قدرتمند خود جهت رفع بحران تکیه میکند. اما چه شده که سکاندار قدرتمند ترکیه را یارای کنترل بحران نیست؟ براستی چه بلایی بر سر ترکیه آمده است؟
این کشور، در حالی که قدرتمندترین رییسجمهور خود از پس از «آتاتورک» را داراست، در بدترین اوضاع تاریخ خود از نظر امنیتی قرار دارد. چرا اردوغان که در گسترش قدرت خود تبحر دارد، امروز در بازگرداندن آرامش و امنیت به کشورش مستاصل است؟ اگرچه، اردوغان هنوز از حامیان پرشماری در داخل برخوردار و پشتش به آنان گرم است، اما روند حوادث و تجارب تاریخی نشان میدهند که احتمال بروز طغیان در هسته داخلی سیاست ترکیه و یا بروز تنش و شورش از سوی مردمی که هوادار او نیستند، در آینده میرود. گزارش جاری با رویکردی آسیبشناسانه و ورود به محورهای اصلی میدان درگیری اردوغان، به بحث مورد نظر میپردازد.
کودتای ترکیه سر از جای دیگر درمیآورد
روزنامه ایندپندنت انگلیس در مقاله خود در این رابطه نوشت: «چند ماه پیش، در ماه جولای کودتایی در ترکیه بر علیه دولت اردوغان شکل گرفت که نافرجام ماند. شائبهای در مورد اینکه این کودتا خودساخته بوده یا نه وجود دارد. در هر حال، چیزی که مشخص است این است که نیروهای ارتش ترکیه نسبت به اردوغان وفادار باقی نخواهد ماند. اردوغان به سبب عملکرد اشتباهاش، از کشور خود، کشوری ساخته که در باطن قضیه نسبت به همسایگان خود منزوی است، مردمش نسبت به رییسجمهورش آن اعتماد سابق را ندارند، امنیت در کف خیابانهای شهرهای بزرگ دیده نمیشود، کشور در هراس و سیاستمداران در نگرانی هستند، و نفرت بخش بزرگی از جامعه نسبت به اردوغان در حال افزایش است. حال ترکیه خوب نیست و پیشبینی میشود که عمر وفاداری نیروهای «سلطان نوین عثمانی» نسبت به وی، چندان طولانی نباشد»
«هماکنون آمریکاییها با زیرکی خود را درگیر روبرویی مستقیم با اردوغان نمیکنند. آنها میدانند که ترکیه هم مانند مصرِ دوران مرسی که وی را به زمین کوبید، نسبت به اردوغان چنین خواهد کرد. آنها، امید به بروز حرکت و اقدامی از سوی ارتش ترکیه دارند که اتفاقا در آینده خیلی محتمل مینماید. در دوران فعلی اردوغان، هر گونه دخالت خارجی و اعمال فشار بیرونی نتیجهبخش نیست و ممکن است آثار بدتری به دنبال داشته باشد. لذا، غربیها به خوبی میدانند که سقوط اردوغان تنها از طریق انفجار هسته داخلی محقق میشود».
بازداشت چند تن از افسران ارتش به اتهام دست داشتن در کودتا
«اکنون غرب به این نتیجه رسیده که ثبات در سوریه بیشتر به نفع آن است تا بیثباتی. لذا، پیروزی ایرانیها و روسها در سوریه، و عراقیها در عراق را به فال نیک گرفته و علیرغم میل اولیهاش، ابقای اسد در مقام خود را ترجیح میدهد.سوریه که زمانی در آستانه سقوط بود اکنون به دولت مستاصل ترکیه که استیصال اسد را میخواست به دیده تحقیر مینگرد. اصلا بعید نیست که سرنوشت سلطان ناکام ترکیه و همپالگیهایش به سرنوشت پاکستان پس از جدایی از هندوستان تبدیل شود. جایی که محل جدال مجاهدین با روسیه و همکاری اطلاعاتی ارتش پاکستان و سازمان اطلاعاتی آن با القاعده و کشتار هزاران هزار انسان بیگناه شد. جایی که آمریکا و روسیه به معنای واقعی کلمه در آنجا موش دواندند».
اردوغان مستاصل اما مغرور فعلی، راه نجات را در همکاری با پوتین میبیند
«گذشته از هر گونه پیشداوری، اردوغان قصه را باخته است. او خودش میداند که توفیقی کسب نکرده و با ایفای نقش انتقالدهنده شورشیان و تسلیحات به سوریه برای آمریکا، اشتباه بزرگی مرتکب شد. سیاست دمدمیمزاجانه و گیجگونه اردوغان طی این چند سال که زمانی دل در آغوش اسراییل و زمانی دیگر دل در آغوش روسها دارد، از این سیاستمدار یک فرد غیرقابلاتکا ساخته است. بدتر آنکه او ارتشی ندارد که بتواند به آن اعتماد کند. ارتش، در کُنه وجودش نسبت به رییس جمهور کشور بیاعتماد است و اردوغان تقریبا با تکیه بر دیوار ترک خورده به سراغ دوستی و همکاری با روسها و ایرانیها رفته و آنها به خوبی از این امر باخبرند».
«اردوغان همین حالا هم با دستگیری ۱۰۰ هزار نفر، مقدمات کودتای بزرگتر آتی را فراهم آورده است. حتی اگر این کودتا را یک کودتا خودساخته از سوی وی ببینیم، کودتای آتی کاملا از سوی کسانی صورت خواهد گرفت که اکنون مصداق آتش در زیر خاکسترند. فضای یکهتازی «مصطفی کمال پاشا» (آتاتورک) با فضای یکهتازی امروز اردوغان فرق دارد. اکنون معادلات «پسا بهار عربی» هر آینه پیشبینی حوادث آتی را بیاعتبار میسازد و منطقه شکلی کاملا متفاوتتر به خود دارد. تجربه تونس، لیبی، و مصر نشان میدهد که اردوغان نمیتواند چندان به این یکهتازی خود مطمئن باشد و وقوع یک کودتا -در صورت تداوم این رویکرد از سوی وی- در چند ماه یا چند سال آتی بسیار محتمل است».
خودکرده را تدبیر نیست
روزنامه تلگراف، برای تحلیل خود از مقاله «مارک آرموند» تحلیلگر شناختهشده دانشگاه آکسفورد استفاده کرد: «همیشه در مواقع بحران امنیت ملی، یک کشور به رهبر و سکاندار قدرتمند خود جهت رفع بحران تکیه میکند. اما چه شده که سکاندار قدرتمند ترکیه را یارای کنترل بحران نیست. براستی چه بلایی بر سر ترکیه آمده است. این کشور، در حالی که قدرتمندترین رییسجمهور خود از پس از «آتاتورک» را داراست، در بدترین اوضاع تاریخ خود از نظر امنیتی قرار دارد. چرا اردوغان که در گسترش قدرت خود تبحر دارد، امروز در بازگرداندن آرامش و امنیت به کشورش مستاصل است؟».
«اردوغان از غایت سرمایه خود برای سرازیر کردن تروریستها به قلب سوریه و هدف گرفتن اسد استفاده کرد. استفاده کرد چون باور داشت که سلطان نوین عثمانی خواهد شد. او، پیامدهای این ریسک بسیار زیاد را نادیده گرفت و اکنون تاوان سنگین حمایت، پرورش، و تهییج تروریستها گریبانگیر خود او و کشورش شده است. در طی بحران سوریه، دولت اسد به نسبت گذشته تضعیف شد، تروریستها میتاختند و کردهای سوریه و ترکیه در حال قدرت گرفتن بودند. از یک طرف روسیه و ایران و از طرف دیگر، غربیها که از قدرتگیری داعش هراس داشتند موجب تضعیف چشمگیر این گروه تروریستی در سوریه و عراق شدند. در سمت دیگر، اردوغان از هر گونه قدرتگیری کردها وحشت داشت. لذا، به سراغ سرکوبشان رفت. نتیجه اینکه، امروز در پی این رویکرد غلط اردوغان، شاهد حمله کردها به پلیس و بدنه امنیتی ترکیه و حمله تروریستهای داعش به مردم ترکیه هستیم. شمار کشتهشدگان در ترکیه از آغاز حملات تروریستی به تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۱۵ تا آخرین حمله تروریستی به تاریخ یکم ژانویه ۲۰۱۶ که در حد فاصل ۷ ماه رخ داده، ۴۹۶ نفر است و این یک رقم بهواقع نگرانکننده و وحشتناک برای یک کشور است».
«هماکنون ائتلاف مخالفین داخلی اردوغان هم ممکن نیست و «حزب دموکرات خلق» به غیر از خرده احزاب و افراد سکولار و کردها، حامی دیگری ندارد. سکولارها که عملا قافیه باختهاند و کردها هم که به شدت مغضوب اردوغان بوده و تحت کنترل وی هستند. ترکیه امروز، همان راهی را میرود که پاکستان در گذشته رفت. از کشوری مستعد که توانایی شکوفایی اقتصادی و تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای را داشت، به یک کشور صادرکننده تروریسم و خاستگاه و پرورشگاه القاعده و طالبان تبدیل شد. هماکنون اروپا به شدت نگران این است که رویکرد فعلی ترکیه برای این قاره خطرات بسیاری را در آینده در پیش داشته باشد».
دومینوی آشفتهگی خاورمیانه در ترکیه به اوج رسید
روزنامه ایندپندنت در گزارش یکم ژانویه ۲۰۱۷ خود (ساعاتی پس از جدیدترین حمله تروریستی به ترکیه) به قلم سردبیر آورد: «ظاهرا دومینوی بزرگی در خاورمیانه شکل گرفته که در حال پیشروی است. تونس، مصر، عراق، لیبی، سوریه، یمن، و حالا هم ترکیه رنگ آشفتگی را میبیند. هماکنون عاملان اصلی وحشت فعلی مردم ترکیه علاوه بر اردوغان را میتوان سکولارها، کردها، و داعش دانست. اما نکته قابل بحث این است که اردوغان خشمگین از اقدامات این دشمنانش، افسارگسیخته و آشفته، گزینه علاج را در محدود کردن آزادی رسانهها و مردم دید و این بسیار غلط است. چرا که در این بحبوحه، سیاست خارجی و داخلی ترکیه به شدت آشفته شده و در واقع با یک اردوغان گیج روبرو هستیم که سعی دارد این را نشان ندهد».
«اردوغان راه توسعهطلبی خود را با اعزام نیروهای جهادی -خاصه جبههالنصره- به سوریه آغاز کرد و در آخر راه به طبل سرکوب داعش کوفت و در تمامی مسیر خود، مردم بیگناه سوریه را ه به کشتن داد. شاید بتوان گفت دست او بیش از هر کس دیگری به خون مردم سوریه آلوده است و حالِ امروز ترکیه، تاوان همین شیطنت و شناعت است. اکنون هم درست همانند غرب نمیداند با غده چرکینی چون جبههالنصره که بیش از همه در سوریه حمایتش کرد و دوباره در القاعده ادغام شده چه کند. زمانی بود که اردوغان به سبب اعتمادی متقابلی که بین او و صدام و اسد وجود داشت قادر به کنترل کردها و جلوگیری از تجزیه ترکیه بود. اما اکنون که دیگر صدامی در میانه نیست و اسد هم به سبب آن دشمنی که اردوغان در قضیه سوریه در حق وی کرد دیگر وی را دوست نمیداند، اردوغان میماند و خطر هر آنی کردها برای وی. شاید، سیاستمداران ترکیهای علاقه و باوری به راه حل سیاسی با کردها نداشته باشند و آن را زیر سوال بردن تمامیت ارضی کشور و مشروع دانستن تجزیهطلبی کردها تلقی کنند، اما اکنون دیگر دیر شده و در این هیاهوی آشفتگی خاورمیانه، اگر گفتگو راه حل بحران نباشد قطعا سرکوب هم راه حل نیست و اردوغان را به بیراهه میکشاند»
وقتی در سال ۲۰۰۲ حزب عدالت و توسعه به پیروزی رسید و متعاقب آن، رجب طیب اردوغان به نخستوزیر ترکیه دست یافت، رنسانسی در ابعاد سیاسی و اقتصادی این کشور رخ داد. اردوغان، ترکیه را به اتحادیه اروپا نزدیکتر کرد، اقتصاد را احیا و مدرنیزه نمود، و به کردها در جامعه و در پستهای مهم کشور بازی داد. مورد آخر، از همه پراهمیتتر بود. چرا که برای اولین بار در تاریخ ترکیه بود که یک رییس دولت با حزب کارگران کردستان به مذاکره مینشیند و به آن میدان حضور در بازیهای سیاسی و اجتماعی را میدهد. از سال ۲۰۱۱ ببعد، اردوغان خودکامهتر، غیرقابل پیشبینیتر و غیر قابل اتکاتر نسبت به متحدین خود شد و رفتار غیر محترمانهای نسبت به جدایی از قدرت نشان میداد. لذا، روز به روز این حس شکل قویتری به خود میگرفت که وی در حال نابود کردن ترکیه است. در واقع، امروزِ اردوغان محصول دو چیز است: اقتدارگرایی اردوغان و بحران سوریه. رییس جمهور ترکیه ذاتا فرد افتدارگرایی است که در اثر تجارب محیطی فعلی که بحران سوریه در راس آنهاست، دارای رفتار کنونی شده است. اردوغان خود به قصه سوریه ورود کرد و یکی از طراحان اصلی بازی در سوریه بود و اکنون با خودکامگی خود که فاصلهای تا دیکتاتوری محض ندارد، تمامیت ارضی کشورش را به خطر انداخته است.
در ترکیه که فیالنفسه مستعد حال و هوای دو قطبی و یا چندقطبی شدن است، دو چیز کاملا واضح و مبرهن است. اول اینکه، اردوغان بدون ایجاد تغییر در قانون اساسی به قدرتی ماورای قانون دست یافته و به نظر میرسد که در صورت تصویب طرح جدیدش برای افزایش اختیارات ریاست جمهوری، شاهد سلطه کامل وی بر بدنههای مختلف سیستم باشیم. دوم اینکه، حال و هوای خاورمیانه آشفته به ترکیه انتقال یافته است. در دهه ۱۹۹۰، تحت ریاست جمهوری «تورگوت اوزال» ترکیه دارای پتانسیل و اعتمادبنفس بود و خوب پیش میرفت اما شکافهای درون کابینه ائتلافی سرانجام کشور را با سر به زمین زد. اردوغان نیز با سیاستی که کشور را به این حال و هوا انداخته است، کافی است که مرتکب یک گاف اقتصادی بزرگ شود. اقتصاد اردوغانی مطلوبترین اقتصاد تاریخ معاصر ترکیه بوده است و نقطه قوت وی محسوب میگردد که نباید تبدیل به پاشنه آشیلاش شود.
اردوغان را چه ناجی ترکیه ببینیم و چه کسی که ناجی بود اما امروزه تبدیل به بلای جان ترکیه شده، در هر حال اکثریت مردم ترکیه به خاطر رنسانسی که در اقتصاد آنها ایجاد کرد دوستش دارند. دست کم فعلا. او، کشورش را از یک کشور آرزومند توسعه به جمع ۲۰ کشور برتر اقتصادی جهان وارد کرد. اوضاع مردم ترکیه نسبت به ۱۵ سال قبل خیلی تفاوت کرده است. اما بخش قابل توجهی از همین مردم، خواهان ترکیه دارای نظام لیبرال دموکراسی هستند که رهبرش از بداخلاقی سیاسی به دور باشد و اینگونه فلهای و بیرحمانه با مخالفان و منتقدانش رفتار نکند. اردوغان به خوبی میداند که اتحادیه اروپا همان عروس چهل همسر است که وفایی به او نخواهد کرد و اشتباه او در جدایی از دوستانی چون پوتین و سوریه اشتباه بود. لذا، به سوی آنها بازگشت و دست کم هماکنون رویکرد مصالحهآمیز با آنان دارد.
اردوغان باید در مسیر همکاری با اتحادیه اروپا میماند. اگر رفتار اردوغان در همان مسیر سیاست تنش صفر باقی میماند و آن داستانسازیها و حادثهجوییها را در سوریه شکل نمیداد، همه چیز برای مردم ترکیه و اتحادیه اروپا بهتر میشد. به نظرم کار تا جایی پیش میرفت که عهد اخوت بین ترکیه و اتحادیه اروپا هم ممکن میشد و اکنون شاهد یک کشور آرام و صاحب کلاس سیاسی و اقتصاد بسیار قدرتمند بودیم. اردوغان، در قضیه پناهندگان سوری رفتار خوبی با اروپا نداشت. وگرنه برگزیت فرصتی بسیار مغتنم برای ترکیه بود که به جای انگلیس وارد اتحادیه شود. اروپا، نیز بدش نمیآمد که اینگونه شود اما ترکیه نامطمئن با توجه به رفتار و عملکرد اخیر اردوغان هراس داشت. به صراحت میتوان گفت که اکنون ترس اتحادیه اروپا فراتر از قضیه پناهندگان، بحث شکلگیری رادیکالیسم در جوامع اروپایی است.
اردوغان به شکل بدی خودش را باخت. در ابتدا، تروریستهای داعشی را از طریق مرز وارد سوریه کرد و سپس وقتی دید که کار به مرحله مبهم و پیچیدهای رسیده است، به جان کردها افتاد. حالا هم مانند یک حیوان وحشی و زخمخورده به جان اصحاب جراید و ارتش کشور خود افتاده و اجازه هرگونه سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم خود را خودش داده است. تمامی این رفتارات، با برنامه موفق روزهای اول او که دموکراسی اسلامی، پیشرفت اقتصادی، و محترم شماردن اقلیتها بود در تناقض است. اکنون، رفتار دیکتاتورمآبانه اردوغان راه وی را به سوی آیندهای جهنمی باز کرده که پیامدهای آن را باید در مرداب اختلافات حزبی آیندهای نزدیک دید.
ترکیه مسیر خوبی را در پیش گرفته بود و تا پیوستن به اتحادیه اروپا فاصله اندکی داشت. اما رفتار و سیاست اردوغان در ازای قضیه سوریه و ورود به بازیهای مزورانه و تنشزا و رفتار وی بر سر قضیه پناهندگان، تمامی معادلات مثبت ذهنی ما را به هم ریخت. ما امیدوار به گشایشی بزرگ بودیم که اکنون با رفتار خودکامهگرایانه اردوغان هیچ از آن باقی نمانده است. اکنون اعمال محدودیتهای شدید علیه رسانهها، بازداشت جمعی فعالان اجتماعی، دستگیری هزارگانی نیروهای دولتی و ایجاد خفقان کامل در ترکیه، امید ما نسبت به ترکیه اردوغان را از میان برده است.
ترکیه اردوغان در مسیر خوبی حرکت میکرد و با سیاست تنش صفر خود شرایط را برای اعتمادی کامل فراهم آورده بود. اما پدیدههایی چون بهار عربی، ظهور داعش، تشدید اختلافات شیعه و سنی، و سیل پناهندگان سوری او را وسوسه کرد تا با این کارتها در جهت تحقق امیال خودکامانهاش بازی کند. این شوربختی برای اردوغان بود که بازی با این کارتها کاملا به ضررش تمام شد و بازیگران آسیایی دیگر درگیر سوریه، برنده بازی بودند. اردوغان که تا پیش از به گل نشستن سیاست تنش صفر، مسیر خوبی از رعایت دموکراسی مردمی را پیش رفته بود، در فوریه ۲۰۱۶ حکم دادگاه عالی ترکیه مبنی بر آزاد شدن دو تن از روزنامهنگاران روزنامه جمهوریت را به سطل زباله انداخت و توجهی به آن نکرد.
اردوغان تلاش کرد که نقش یک آتوکرات عثمانی را ایفا کند و در این مسیر غرور ناسیونالیستی را پیش کشید. نتیجه اینکه، صحنه تبدیل شد به صحنه جدال و وحشیگری تروریستها بر علیه خود ترکیه. حالا دیگر، اپوزیسیون اعتدالگرای داخل ترکیه هم نمیتواند به داد اردوغان و این آتشی که برای خود و مردمش به پا کرده برسد. اکنون دیگر کمی دیر شده و اردوغان در سودای قدرتطلبی بیشتر به سر میبرد که هر آینه میتواند او را به سمت و سوی سقوط پیش ببرد.
لایحهای که امروز اردوغان به مجلس ملی ترکیه برده است، همانا تیر آخر برای برای قبضهکردن قدرت در این کشور است. اگر لایحه تصویب شود، در چارچوب حاکمیت این کشور تغییر اساسی به وجود خواهد آمد و از نظام پارلمانی به نظام ریاستی تبدیل خواهد شد. اردوغان، از زمان جلوس بر کرسی ریاست جمهوری (۲۸ اگوست ۲۰۱۴) قویا در پی دستیابی به این اختیارات گسترده بوده است. امری که به باور او سرعت تصمیم گیری را در شرایطی که کشور با تهدیدات فزاینده روبروست، قوت میبخشد. چه بسا اینکه حملات تروریستی ۷ ماه اخیر سلسله حوادثی است که کاملا مسیر را برای دستیابی اردوغان به این آرزو هموار کرده است. اکنون یک کمیته پارلمانی در ترکیه، لایحه پیشنهادی دولت که اختیارات اجرایی تعیینکننده به اردوغان میدهد را تصویب کرده و از سوی دیگر، حزب «عدالت و توسعه» که اردوغان همه کاره آن محسوب میشود، از کرسیهای کافی برای اینکه لایحه را مستقیما به همه پرسی عمومی بگذارد برخوردار نیست. اردوغان که حمایت حزب چهارم ترکیه موسوم به «جنبش ناسیونالیست» به رهبری «دولت باغچهلی» را دارد، تقریبا با خیال راحتتر به سراغ اخذ تصویب این لایحه رفته است.
پایگاه تحلیلی بلومبرگ در گزارش اخیر خود در این مورد نوشت: «این لایحه که احتمالا در اوایل سال میلادی در پارلمان به رای گذاشته میشود، حداقل به ۳۳۰ رای از ۵۵۰ نماینده پارلمان نیاز دارد تا به همه پرسی عمومی گذاشته شود. تا ۶۰ روز پس از تصویب در پارلمان، این همهپرسی باید صورت بپذیرد. لایحه پیشنهادی، به رییس جمهور اختیار تصمیمگیری در مورد تجارت خارجی و مالیاتها، نظارت بر قوای مسلح به نحو چشمگیر، کاهش تعداد قضات دادگاه قانون اساسی از ۱۷ به ۱۵، اعلام ۶ ماه وضعیت اضطراری در کشور، تعیین ۴ عضو از ۱۳ عضو دیوان عالی قضات و دادستانها، افزایش تعداد کرسیهای پارلمان به ۶۰۰ مورد، و نیاز به امضای اکثریت مطلق نمایندگان (دو سوم) برای طرح سوال از رییس جمهور را خواهد بخشید. در بخشی دیگر از این لایحه، پیشبینی شده که انتخابات پارلمانی همزمان با انتخابات ریاست جمهوری و هر ۵ سال (به جای هر ۴ سال کنونی) برگزار شود. طبق برنامه اعلام شده، انتخابات بعدی پارلمانی و ریاست جمهوری در ۳ نوامبر ۲۰۱۹ برگزار خواهد شد. اینها نشان میدهد که اردوغان به خوبی از وضع کنونی و آنچه که میخواهد باخبر است. اگر این لایحه تصویب نهایی را بگیرد، اردوغان در حالی که دومین دوره ریاست خود بر دولت را به اتمام میرساند، میتواند برای بار سوم کاندیدای ریاست جمهوری شود. وانگهی، قدرتی مییابد که او را تبدیل به یگانه تصمیمگیرنده در سیاست ترکیه بدل میکند.
«جنی وایت» -استاد دانشگاه استکهلم و محقق موسسه مطالعات ترکیه تحت نظر این دانشگاه- معتقد است که در صورت تصویب لایحه مذکور، ترکیه تبدیل به حکومت یک نفره بدون توازن قدرت خواهد شد که یک دیکتاتوری را محقق میسازد. وی بر این باور است که شاید اردوغان دیکتاتور بتواند به بحران کشورش که حاصل سیاستهای خود او بود پایان دهد. اگر بخواهیم واضحتر سخن بگوییم، اردوغان خود شخصا این وضع نابسامان را میخواست تا تبدیل به یگانه تصمیمگیرنده ترکیه شود. بسیاری از کارشناسان معتقدند که او ناآگاهانه خود را در بحران امروز کشورش گرفتار کرده اما آگاهانه میوه این روزهای کشتار مردمش به دست تروریستها را میچیند تا خود را ناجی یک ملت آشفته و پریشان معرفی کرده و توجیه کافی برای افزایش اختیارات رییسجمهور و تبدیل شدن به قدرت مطلق در ترکیه را داشته باشد. این روزها، اردوغان در لابلای خون و هراس مردماش به دنبال قدرت است.
اما باید به نظاره نشست و دید که در صورت تصویب لایحه موردنظر، مردی که رویای امپراتوری میدید و پنبهدانه برچید، چگونه قادر خواهد بود که با بحران تروریسم داعش که کنترل آن بسیار سخت است، تجزیهطلبی و شورش از سرگرفته کردها که از قضا جمعیت میلیونی دارند، و مخالفت و ناسازگاری احزاب مخالف داخلی که جبهه قابل اتکایی هم در بین مردم ترکیه دارند روبرو شود. و چه خوب گفته شد که: «لاجرم هر کس که بالاتر نشست … استخوانش سختتر خواهد شکست».
پینوشت:
http://www.independent.co.uk/voices/turkey-coup-erdogan-ankara-istanbul-military-army-turkey-s-coup-may-have-failed-but-history-shows-a7140521.html
http://www.telegraph.co.uk/news/2017/01/01/stream-violence-turkey-shows-president-erdogan-control-freak/
http://www.independent.co.uk/voices/editorials/istanbul-new-year-shooting-nightclub-isis-bosphorus-president-erdogan-troubled-turkey-peace-a7504801.html
http://carnegieeurope.eu/strategiceurope/?fa=62938
http://www.dailymail.co.uk/news/article-4069166/Turkish-president-Tayyip-Erdogan-claims-concrete-documentary-proof-West-backing-ISIS.html
https://www.bloomberg.com/news/articles/2016-12-10/turkey-s-akp-proposes-amendment-extending-presidential-powers-iwjekh71
http://www.ibtimes.com/turkey-still-democracy-new-bill-seeks-expand-president-erdogans-powers-2458490