جز اینکه «قطار صلح»، مسافری را که قریب سه دهه پیش تحت عنوان «کت استیونس» در میان آه و افسوس جهان غرب از موسیقی پاپ ربوده بود، با آوازه «یوسف اسلام» بازآورد.خواننده، ترانه سرا و آهنگساز بزرگزاده لندن در چهلمین سالگرد انتشار نخستین آلبومش «متی و فرزند –۶۶۹۱» و ۸۲سال پس از آخرین آلبوم پاپ «بازگشت به زمین – ۱۹۷۸» با آلبوم «یک فنجان دیگر – ۲۰۰۶» به عرصه پاپ بازمیگردد. این مقدمهای است بر کنسرت «اسلام» در مراسم اهدای جایزه صلح نوبل که یازدهم دسامبر (بیستم آذرماه) در سالن نوبل اسلو برگزار میشود؛ همان صحنهای که سه سال پیش «کامکارها» روی آن به افتخار شیرین عبادی نواختند.
یوسف در آن شب، ترانه «قطار صلح» را همراه «لایونل ریچی» و «ریحانه» به افتخار اهدای جایزه صلح نوبل۲۰۰۶ به یک شخصیت مسلمان دیگر اجرا خواهند کرد؛ یعنی «محمد یونس» بنگلادشی، بنیانگذار بانک «گرامین» که با اعطای وامهای کوچک به شکلگیری کار و کسب آسان و رشد انسانها کمک میکند.
خالق ترانههای جاودان «بانو دِ آبرانویل»، «دنیای وحشی»، «لیزای غمگین» و «سایه مهتاب»، بازگشت خود را بهسادگی شرح میدهد: «صدها دلیل وجود داشت وقتی صنعت موسیقی را در ۱۹۷۹ ترک میکردم؛ نه فقط بدین دلیل که آنچه از نظر روحانی جستوجو میکردم یافته بودم. و امروز شاید ۱۰۱ دلیل خوب وجود داشته باشد تا حس خوبی از دوبارهخواندن و موسیقیساختن درباره زندگی در این دنیای شکننده در من شکل بگیرد». کره زمین به بستری ناامن بدل میشود، پس بیدلیل نیست اگر بازگشت او در همان سالی رخ میدهد که پیرمردهای پینکفلویدز دوباره گرد هم میآیند. یوسف ۸۵ساله، روزگاری یکی از پرطرفدارترینهای موسیقی پاپ کاونتری در جهان بود که آلبومهایش از سر و کول جداول پرفروشها بالا میرفتند و حالا که موی و محاسنش به سپیدی میگراید، امید دارد دوستدارانش او را با لبخندی بپذیرند؛ «برای من مهم است بتوانم پلی میان فواصل فرهنگی بزنم که گاهی دیگران را به وحشت میاندازند».
شاید او میخواهد با بیان رسالت تازهاش در موسیقی، دلیل نادیدهانگاشتن این «حرام» سابق را بازگو کند. او در سال ۸۷۹۱یک سال پس از اسلامآوردن، موسیقی پاپ را به خاطر «حرامبودن ابزارآلات آن در شرع مقدس» رها کرد. او بهسادگی از مهمترین هنرش چشم پوشید و تا بهار امسال حاضر نشد با هیچ کمپانی ضبط موسیقی، قراردادی ببندد.
در این فاصله، تنها چند آلبوم مذهبی را به شکل محدود منتشر ساخت، در حالی که حتی سرودن نواهای مذهبی به زبان انگلیسی را که از کودکی بدان حرف میزد، حرام میدانست.
در واقع از سال ۲۰۰۵ بود که «اسلام» به طور غیرمستقیم با همنوایی و همنوازی گیتار در آلبوم اخیر «رونان کیتینگ» خواننده اصلی گروه ازهمپاشیده «بوی زون» رسما به پاپ پل زد اما بر خلاف تبلیغات رسانههای غربی، بزرگترین دلیل این دوری سهدههای، تنها خواست شخص «اسلام» نبود چرا که در سال ۱۹۸۵ برای نخستین بار پس از تشرف به آیین محمدی، او حاضر بود در کنسرتی به منظور جمعآوری کمک برای قحطیزدگان اتیوپی بنوازد و بخواند و حتی ترانهای تازه برای اتیوپیاییها سروده بود اما اجرای «التونجان» که جلوتر از او روی سن رفته بود، به طرزی مشکوک به درازا کشید و اجرای «اسلام» لغو شد.
او تمام دهه۹۰ را به ضبط آلبومهایی با مضامین مذهبی و بدون بهرهبردن از هیچ سازی مگر «پرکاشن» گذراند و دست آخر وقتی متوجه شد هیچ اثر آموزشی درخوری در فرهنگ آنگلوساکسون برای آموزش مفاهیم اسلامی به کودکان ساخته نشده، آلبومهای «الف برای الله» و «کوهستان نور» را منتشر کرد.
شاید مقدر بود او در یک روز سهشنبه، آلبومی را که رهآوردی از سه دهه پرهیزگاری است منتشر کند؛ همان سهشنبهای که زمانی در ترانه «مرده سهشنبه» در وصفش خوانده بود: «که هستی، به کجا روانی؟ وقتی نمیخواهی کسی را بشناسی؟ کسی که میگوید سهشنبه مرده!».
یوسف اسلام با جرعهای از «یک فنجان دیگر» به این مرده سهشنبه جانی تازه میبخشد. این آلبوم، مشتمل بر ۱۲ قطعه است. همهچیز با ترانه «بهشت، جایی که عشق حقیقی جریان دارد» آغاز میشود. «ریک نوولز» تهیهکننده کارهای «دایدو» و «راد استوارت»، این آلبوم را توسط کمپانی «پلیدور» به سراسر بریتانیا و به وسیله «آتلانتیک» به سراسر جهان میفرستد. مدیر پلیدور مژده میدهد: «صدای او (یوسف) و ملودی، کاملا فرازمانی هستند» و مدیر آتلانتیک، شنیدن کار را «یک تجربه خوشطعم» میداند. پس از انتشار «یک فنجان دیگر» تورهایی در سراسر جهان برپا میشود اما بیم اقدامات امنیتی سختگیرانه یانکیها در مورد «یوسف اسلام» اتفاقی مشابه ماجراهای دیپورتکردن او به بریتانیا در سال ۲۰۰۴ را به وجود آورد. با این حال، «ارسلان افتخار» گرداننده شورای ملی و قانونی «روابط آمریکایی – اسلامی» در این باره به شبکه بلومبرگ میگوید که این گروه «هیچ مشکلی را در آینده و به هنگام ورود یوسف اسلام، پیشبینی نمیکند».
کت که بود؟
در سال۱۹۸۴ از پدری قبرسی – یونانی و مادری سوئدی، با نام اصلی «استیون گئورگیو» در طبقه بالای رستورانی متولد شد که در چندقدمی سیرک پیکادلی و محله سوهوی لندن قرار داشت و پدرومادرش آن را میگرداندند. با اینکه پدرش ارتدوکس یونانی بود ولی استیو به مدرسه کاتولیکها رفت. در هشتسالگی، پدر و مادرش جدا شدند و بعدتر با مادرش به سوئد رفت. در آنجا تحت تاثیر «دایی هوگو»ی نقاش به هنر روی آورد. در شانزدهسالگی، دبیرستان را رها کرد تا به هنرستان «همراسمیت» بپیوندد. موسیقی فولک، هوش از سر «استیون» نوجوان برد و خیلی زود در ۱۸ سالگی، نخستین ترانهاش «من سگم را دوست دارم – ۱۹۶۶ » را ضبط کرد.
سال بعد، وقتی نخستین آلبومش «متی و فرزند – ۱۹۶۷» را بیرون میداد، نام هنری «کت استیونس» را بر خود نهاد. نزدیکانش او را به خاطر خلقوخوی دوستداشتنی و صورت معصومش، به «گربه» تشبیه میکردند و کارآکتر «کت» کمکم مورد علاقه او واقع شد؛ طوری که در نقاشیهایی که برای جلد آلبومهایش میکشید، همیشه یک گربه به چشم میخورد.
«کت استیونس» از ۱۹۶۷ وارد جدول موسیقی پاپ بریتانیایی شد و تا سال ۸۷۹۱ که آخرین آلبومش پیش از سکوتی سهدههای را منتشر کرد، یکی از سلاطین تمام جداول موسیقی بریتانیایی، آمریکایی و اروپایی و جهانی به حساب میآمد. در طول یازده سال، دوازده آلبوم و تعداد زیادی «سولو» خلق کرد که بسیاری از آنها در زمره «Top10» و «Top20» بریتانیا و آمریکا پرفروش شدند و هرگز اثری از او خارج از لیست «Top 40» نماند.
آنچه پس از گرایش «کت» به اسلام، بسیاری از منتقدان احتمالیاش را خلع سلاح کرد، روندی طبیعی بود که از ارائه نخستین تا واپسین آثارش از معناگرایی و سپس عرفان شرقی تا اسلام پیمود. از ابتدای دهه هفتاد، به مذاهب شرقی گرایش پیدا کرده بود اما پس از یک حادثه اتومبیل در ۱۹۷۵ که او را تا یک قدمی مرگ پیش برد، کنکاش معناگرایانه «کت استیونس» به نقطهای حاد رسید.
پس از نجات از مرگ، در گفتوگویی با شبکه «VH1» اعتراف کرد: «در آن لحظه، به درگاه خدا التماس کردم. ناگهان خودم را بازیافتم و گفتم: خدایا اگر مرا نجات دهی، در خدمت تو خواهم بود».
پس از ۲ سال، وقتی برادرش «دیوید» یک جلد قرآن به او هدیه کرد، استیونس احساس کرد سرانجام با خود و زندگی از در صلح درآمده و از همانجا به اسلام گروید. در سال ۱۹۷۷ رسما مسلمان شد و نام حقیقیاش را به یوسف اسلام تغییر داد.
یوسف و اسلام
«با احترام به کت استیونس… دپارتمان امنیتی و بنگاههای اطلاعاتی میهنی ما اطلاعاتی نگرانکننده مبنی بر فعالیتهای او در اختیار دارند که مغایر با قوانین ما حس میشوند. نیاز است که او در لیست نظارت قرار گیرد؛ بنابراین از ورودش به ایالات متحده جلوگیری شود.
کالین پاول، ۱۴سپتامبر ۲۰۰۴»
با این ابلاغیه وزیر خارجه وقت دولت بوش، پرواز شماره ۹۱۹ لندن – واشنگتن به بهانههای امنیتی، ۶۰۰مایل آنسوتر از پایتخت آمریکا در فرودگاه «بنگور» فرود آمد تا مهمان ویژه پرواز «یوسف اسلام» به وسیله ماموران «اف.بی.آی» از ۲۵۰مسافر دیگر جدا شده و مورد بازپرسی قرار گیرد و در نهایت به بریتانیا بازگردانده شود. این اما کمترین هزینهای بود که یوسف برای اسلام میپرداخت چون سالها قبل در همان دومین سال تشرف، دست از تمام مظاهر زندگی پاپاستارها شسته و حتی مهمترین مشغلهاش را به تبعیت از سختگیرانهترین روایت شرع اسلامی رها کرده بود. از ۱۹۷۸ که «کت استیونس» نام «یوسف اسلام» به خود گرفت و اعلام کرد دیگر آلبومی منتشر نمیکند تا ۱۹۸۱ در مطالعه اسلام و قرآن غرق شد.
در ۱۹۸۱ یک مدرسه ابتدایی اسلامی در جاده «سالیزبوری» در حومه شمالی لندن افتتاح کرد و با گسترش آن به راهنمایی، رسما تمام انرژیاش را وقف آموزش اسلامی به کودکان و امور خیریه کرد. تقریبا در همین زمان، ازدواجی شرعی داشت که حاصل آن ۵ فرزند بود. در ۱۹۸۵ همانطور که پیشتر آوردیم، میخواست به نفع قحطیزدگان اتیوپی به صحنه پاپ بازگردد که به نوعی بایکوت شد.
تازه از این لحظه اعتقاداتش رنگ مبارزاتی گرفت. در ۲۱فوریه ۱۹۸۹ دانشجویان دانشگاه کینگستون لندن گزارش دادند یوسف اسلام داستان سفرش به اسلام را برایشان بازگو کرده است. متهم شد در سخنرانیاش از فتوایی که به اعدام «سلمان رشدی» نویسنده کتاب «آیات شیطانی» فرمان میداد حمایت کرده است. «اسلام» خواسته یا ناخواسته وارد ماجرایی جنجالی شده بود. در دفاع از عقایدش متذکر شد تنها از دستورات قرآن حمایت کرده است. بعدها در ماه مه در یک برنامه تلویزیونی انگلیسی گفت: «اگر رشدی زنگ در خانه من را زد و تقاضای کمک کرد، امکان دارد با کسی تماس بگیرم که بیش از او به خودش لطمه بزند. من ترجیحا با آیتالله خمینی(ره) تماس میگیرم و به ایشان میگویم که این مرد (رشدی) دقیقا کجاست».
یک بار هم توپ را به زمین مسیحیان انداخت و گفت: «من تازهمسلمانم و تنها آنچه را باور دارم به زبان میآورم. اگر شما از یک طلبه کتاب مقدس بخواهید برداشتش از ده فرمان را بگوید، تنها انتظار دارید که آنها را صادقانه تکرار کند و او را به خاطر عمل به ده فرمان ملامت نخواهید کرد؛ پس به شما میگویم که انجیل سرشار از عنوانهایی مشابه (فتوای مزبور) است».
واکنشهایی هم در دنیای موسیقی به «اسلام» نشان داده شد. مثلا گروه «۱۰۰۰۰مانیاکز» کاور قطعه «قطار صلح» او را از آلبومشان حذف کردند.
پس از سالها انزوا و بایکوت خبری، حادثه یازدهم سپتامبر۲۰۰۱ فرصت خوبی برای یوسف اسلام مهیا کرد. در سایت رسمیاش www.catsteven.com نسبت به حمله انتحاری، اعلام انزجار کرد: «امیدوارم بتوانم دردمندی قلبیام را از حمله تروریستی دیروز به مردم بیگناه آمریکا بیان کنم… باید بگویم هیچ پیرو راست آیین اسلام، نمیتواند چنین حملهای را توجیه کند».
در اکتبر ۲۰۰۱ در برنامهای ویدئویی که از شبکه «VH1» پخش شد، در کنسرت نیویورک برای اولین بار پس از بیست سال، ترانه «قطار صلح» را به طور زنده اجرا کرد. با وجود نقش کاملا موجهش در واکنش حادثه برجهای دوقلو، سه سال بعد دولت فدرال آمریکا از ورودش به خاک این کشور جلوگیری کرد. وقتی فردای روز پرواز ۹۱۹ یوسف اسلام را به بریتانیا مرجوع میکردند، دستگاه امنیت حمل و نقل ایالات متحده فاش کرد: «نگرانیهایی از بابت پیوندهای میان او و فعالیتهای تروریستی احتمالی وجود داشته است».
بلافاصله دپارتمان امنیت میهنی ایالات متحده، «اسلام» را رسما به حمایت مالی از گروه اسلامگرای مسلح فلسطین «حماس» متهم کرد. ظاهرا «جکاستراو» وزیر خارجه دولت بلر از شهروند سرشناس بریتانیایی طی ملاقات حضوری با «کالین پاول» در سازمان ملل دفاع کرد ولی این کار به پاکشدن نام «یوسف اسلام» از لیست نظارت دستگاه امنیتی آمریکا منجر نشد. «اسلام» تشابه اسمی خود با یک «یوسف اسلام» دیگر را باعث خطای آمریکاییها دانست اما در حالی که این ماجرا می رفت به لکهدارشدن اعتبار هنرمند مسلمان منجر شود پاتک او به حمله روزنامههای زرد بریتانیایی چون «سان» و «ساندی تایمز» موفق از آب درآمد. این دو روزنامه، گزارشهایی منتشر کرده بودند که بر تشخیص درست آمریکاییها از هویت «یوسف اسلام» صحه میگذاشت اما شکایت او به پیروزی بزرگی انجامید.
این دو روزنامه برای فرار از دادگاه، حاضر شدند جوابیه «اسلام» را چاپ و کتبا از او معذرتخواهی کنند. دفاعیات او باعث شد فعالیتهای بشردوستانهاش بیشتر به چشم آید. جامعه جهانی تازه متوجه شد این عضو فعال جامعه مسلمین لندن، بنیانگذار و رئیس خیریه «نوعدوستی کوچک» است که سالهاست از قطحیزدگان آفریقایی و هزاران کودک و خانواده بیسرپرست در بالکان، اندونزی و عراق حمایت میکند. پس از اینکه «اسلام» در سال۲۰۰۴ خیریه «امداد مسلمان» را هم تاسیس کرد، در جریان کمک به سیل زدگان سونامی نقش اساسی ایفا کرد و در نتیجه توسط بنیاد «میخائیل گورباچف» طی مراسمی در رم به عنوان «مرد صلح ۲۰۰۴» مفتخر شد.
این نشان را ۵ دارنده نشان صلح نوبل به او تقدیم کردند. پیروزی بزرگتر، زمانی بود که تقریبا همزمان با برکناری «کالین پاول»، یک موسسه معتبر آمریکایی او را به عنوان آهنگساز سال انتخاب کرد. جامعه آمریکایی خالقان، مولفان و ناشران (ASCAP) او را در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ به طور پیاپی به عنوان بهترین آهنگساز بریتانیایی فعال در زمینه حقوق اجتماعی برگزید. هر دو جایزه به خاطر دو اجرای مختلف از ترانه قدیمی یوسف با نام «نخستین جراحت، عمیقترین است» به او تعلق گرفت.
نخستین بار پس از ۲۵سال، یوسف در کنسرت «۴۶۶۶ نلسون ماندلا» با اجرای ترانه «دنیای وحشی» که در آن پیتر گابریل همراهیاش میکرد، دست از تحریم سرودههای انگلیسی برداشت. خودش میگوید: «این شکل از موسیقی، در اسلام به آن شکلی که من باور دارم ممنوع نیست… اما شاید این اشتباه من باشد». در واقع او میپذیرد که مدتی در این مورد دچار بدفهمی نسبت به شرع اسلام هم شده است.او احساس میکرد استعدادش در موسیقی پاپ بزرگترین اسلحهای است که در وضعیت نابسامان امروز جهان در اختیار دارد.
در ۵۸ سالگی روزگارش را با نقاشی، نواختن عود و گیتار، آموزش اسلام و قرآن و اداره موسسات خیریه پر میکند. او طی سه دهه دوری از پاپ، چیزی را فراموش نکرده و شخصیت «کت استیونس» را همواره در کنار باورهایش زنده نگه داشته است. این را حتی از عنوان سایت رسمیاش میتوان دریافت و حالا با بازگشت به دنیای موسیقی «کت استیونس» بیش از گذشته به «یوسف اسلام» آرمانیاش نزدیک میشود. کافی است مقایسهای میان آخرین اجراهای او با پل مککارتنی و پینکفلویدز انجام دهیم تا به تازگی و شادابی یوسف پی ببریم.